دمای انتقال شیشه‌ای پلیمر

خواص فیزیکی و مکانیکی مواد پلیمری، متأثر از ساختار شیمیایی و همچنین نحوه آرایش مولکولی آن‌هاست. پلیمرها دارای ساختارهای مختلفی هستند که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

  • وقتی واحدهای تکرار‌شونده پلیمر در زنجیر اصلی تنها با مولکول‌های مجاور خود در زنجیر در ارتباط بوده و فاقد زنجیره‌های جانبی باشند، پلیمر خطی نامیده می‌شود. اصطلاحی که ممکن است در برخی موارد موجب بروز خطا و اشتباه شود. زیرا پلیمرهای خطی به‌ندرت به‌طور مستقیم و صاف بوده و اغلب خمشی یا لوله‌ای هستند.
  • اگر پلیمر (در زنجیر اصلی) دارای تعداد قابل توجهی شاخه‌های فرعی باشد، به عنوان پلیمر شاخه‌ای شناخته می‌شود. این شاخه‌ها ممکن است با ساختار و زنجیر اصلی پلیمر متفاوت باشند.
  • شبکه پیوسته‌ای از زنجیرهای پلیمر که با پیوندهای عرضی به یکدیگر متصل شده‌اند، با عنوان پلیمرهای شبکه‌ای شناخته می‌شوند. اکثر پلیمرهای استفاده شده در پوشش‌های پلیمری، معمولاً در گروه سوم طبقه‌بندی قرار دارند. واکنش‌هایی که پلیمرها را به یکدیگر متصل می‌کند، تحت عنوان واکنش‌های شبکه‌ساز نامیده می‌شوند. پلیمرها یا الیگومرهایی که قابلیت انجام این‌گونه واکنش‌ها را دارند، پلیمرهای گرماسخت نامیده می‌شوند. واژه گرماسخت، نه تنها برای پلیمرهایی که با گرما شبکه‌ای می‌شوند، بلکه برای پلیمرهای شبکه‌ای شده در دمای محیط نیز به‌کار می‌رود. پلیمرهایی که قابلیت ایجاد پیوندهای عرضی را ندارند، پلیمرهای گرمانرم نامیده می‌شوند. زیرا، بر اثر گرما نرم می‌شوند.

دمای انتقال شیشه‌ای

دمای انتقال شیشه‌ای که به عنوان مشخصه تغییر فاز، مشابه انتقال ترمودینامیکی درجه دوم در ترکیب‌های  با وزن مولکولی بسیارکم شناخته می‌‌شود، عامل ویژه و معین‌کننده در پلیمرها به شمار می‌رود. در یک انتقال درجه دوم، با رسم یک کمیت اولیه (مانند حجم مخصوص) در برابر تغییرات دما، تغییری در شیب افزایش حجم ویژه مشاهده می‌شود. در حالی‌که رسم یک کمیت ثانویه (مانند ضریب انبساط) در برابر دما، با یک پرش یا جهش ناگهانی همراه است. اما در انتقال درجه اول، تغییر ناگهانی در مقادیر کمیت‌های اولیه (مثل حجم مخصوص) مشاهده می‌شود.

از لحاظ ترمودینامیکی، در حقیقت Tg یک انتقال درجه دوم نیست، زیرا به طور سینتیکی کنترل می‌شود. مقدار دمای انتقال شیشه‌ای به سرعت گرم یا سرد‌ شدن ماده بستگی دارد. از دیدگاه ترمودینامیک محض، نمی‌توان Tg را به طور کامل در گروه انتقال‌های درجه دوم قرار داد. Tg به طور مستقیم به حجم آزاد و حجم مخصوص پلیمرها ربط داده می‌شود. تعریف Tg به شکل “دمایی که بیش از آن، ضریب انبساط گرمایی پلیمر افزایش می‌یابد”، بسیار بهتر از تعریفی است که در آن Tg ” دمایی که در کمتر از آن پلیمر شکننده و در بیش از آن، نرم و انعطاف‌پذیر است”، معرفی می‌شود. Tg تمام پوشش‌های پخت‌شونده، با وجود برخورداری از نرمی و انعطاف‌پذیری، بسیار بیشتر از دمای بهره‌برداری آن‌هاست.

پلیمرها دو نوع حرکت از خود نشان می‌دهند. حرکت موضعی قطعه‌ها که حرکت قطعه‌ای نامیده می‌شود و دیگری حرکت کلی که حرکت مولکولی نام دارد. در حالت شیشه‌ای حرکت‌ها در مواد پلیمری تبدیل به حرکت‌های چرخشی و ارتعاشات در یک محدوده کوتاه می‌شوند. در دمای کمتر از Tg فقط زنجیرهای یک تا چهار اتمی درگیر این حرکت‌ها هستند. با دخالت انرژی گرمایی و رسیدن دما به Tg، ارتعاش قطعه‌ها در یک محدوده وسیع، به سرعت بخشیدن به حرکت‌های مولکولی کمک می‌کند. معمولاً، 10 تا 50 اتم از زنجیر پلیمری در حرکت قطعه‌ای دخالت دارند. در دمای بیش از Tg ارتعاش قطعه‌ها آن‌قدر قوی است که قطعه‌های مجاور نیز آزاد و شروع به حرکت می‌کنند. بدین ترتیب با ایجاد منافذ خالی جدید حجم آزاد پلیمر افزایش می‌یابد. در نتیجه، در شیب منحنی حجم ویژه پلیمر بر حسب دما، تغییری مشاهده می‌شود که به اصطلاح حالت لاستیکی یا گرانروکشسان نامیده می‌شود. مولکول‌ها در حالت شبکه‌ای نشده، در اثر حرکت تصادمی براونی به داخل این منافذ جهش یافته و در مقیاس مولکولی قابلیت حرکت می‌یابند. جهش‌های یاد شده ترجیحاً برای رفع تنش اعمال شده بوده و سبب جاری‌شدن مواد پلیمری می‌شوند.

واژه Tg، تنها مربوط به پلیمرها نمی‌شود. برای مثال، اگر ترکیبات کوچک‌مولکول بسیار سریع سرد شوند، بدون تشکیل بلور به حالت بی‌شکل تبدیل می‌شوند (متازایلن با Tg=120°c) مثال مناسبی از این نوع مواد است. یعنی با تغییر سریع دما در ضریب انبساط گرمایی ترکیب تغییر ایجاد می‌شود.

تغییرات فیزیکی ساختار ترکیب در دمای Tg

وقتی یک ماده بی‌شکل گرما داده می‌شود، اتم‌ها و مولکول‌های آن با سرعت بیشتری مرتعش می‌شوند. در اثر این حرکات، فضاهای خالی موقت بین مولکول‌ها افزایش می‌یابد. به عبارت دیگر با افزایش دما، حرکت قطعه‌های پلیمری و در نتیجه درجه آزادی حرکت مولکول‌ها افزایش می‌یابد. با افزایش بیشتر دما، قطعه‌های بزرگتری قابلیت حرکت یافته و نهایتاً حجم ویژه ترکیب افزایش می‌یابد.

عوامل موثر بر مقدار Tg

حرکت و انعطاف‌پذیری پیکره پلیمر

نحوه چرخش و آسانی حرکت پیوندهای C-C  در زنجیر اصلی پلیمر، روی Tg اثر مستقیمی دارد. مثلاً ترکیب سیلوکسان با ساختار Si-O-Si را در نظر بگیرید، چرخش پیوند حول محور O-Si به‌راحتی انجام می‌شود. در نتیجه، Tg ترکیب پلی‌دی‌متیل سیلوکسان بسیار کم و در حدود 146 کلوین می‌شود  یا پلیمرهای آلیفاتیک مانند پلی‌اتیلن اکسید دارای Tg در محدوده 158 تا 233 کلوین هستند. زیرا چرخش حول پیوند اتری راحت‌تر انجام می‌گیرد. از آنجا که به اتم اکسیژن گروه جانبی متصل نیست، این پیوند نسبت به گروه کربن آزادی حرکت بیشتری دارد. پس انعطاف‌پذیری زنجیر، به دلیل راحتی چرخش حول پیوند C-O از پلی‌اتیلن بیشتر است. به‌طور کلی، این توافق وجود دارد که Tg  پلیمرهای خطی بلند زنجیر اغلب کمتر از 200 کلوین است. استخلاف گروه متیل روی زنجیر اصلی پلی‌پروپیلن سبب سخت‌تر شدن حرکت و در نتیجه افزایش Tg  ترکیب می‌شود.

اثر جرم مولکولی

با افزایش جرم مولکولی، Tg ترکیب تا رسیدن به یک جرم مولکولی مشخص، معمولاً بین 25000 تا 75000 ادامه پیدا می‌کند. با افزایش جرم مولکولی، نسبت گروه‌های انتهایی به زنجیر میانی کاهش یافته و با کم‌شدن این نسبت، Tg ترکیب افزایش پیدا می‌کند. دمای انتقال شیشه‌ای یک پلیمر خاص، با ازدیاد وزن مولکولی افزایش می‌یابد. اغلب رزین‌های به‌کار رفته در تهیه پوشش‌های گرماسخت، وزن مولکولی نسبتاً کمی دارند و افزایش یا کاهش کوچکی در وزن مولکولی اثر قابل توجهی بر Tg رزین‌ها دارد. اجزای مولکولی کوچک، به مقدار قابل توجهی Tg رزین‌ را کاهش می‌دهند و در ساختار رزین به عنوان نرم‌کننده عمل می‌کنند.

اثر زنجیرهای جانبی

برخی از پلیمرها دارای زنجیرهای جانبی متصل به زنجیر اصلی هستند. اگر زنجیرهای فرعی، دارای اتم‌های زیاد، بلند و انعطاف‌پذیر باشند، Tg ترکیب کاهش پیدا می‌کند، مانند پلی n-بوتیل‌آکریلات با Tg=219K. با افزایش تعداد گروه‌های متیل از یک به چهار، Tg ترکیب از 120 -100 درجه سانتی‌گراد به 20 درجه سانتی‌گراد کاهش یافته است. اما اگر این زنجیرهای فرعی، کوتاه، توده‌ای و انعطاف‌ناپذیر باشند، اثر کمتری روی کاهش Tg داشته و در بسیاری از مواقع نیز موجب افزایش Tg می‌شوند، مانند پلی (t-بوتیل متاکریلات) با 74 = Tg درجه سانتی‌گراد. پلیمرهایی که در زنجیر اصلی خود پیوند کربن- کربن داشته و هیچ‌گونه گروه جانبی نیز ندارند، Tg بسیار کمی دارند ولی استخلافات حجیم و سخت در زنجیر، انعطاف‌پذیری و تمایل به چرخش در فضا را کاهش می‌دهند و موجب افزایش مقدار  Tg می‌شوند.

اثر شبکه‌ای شدن پلیمر بر Tg

شبکه‌ای شدن پلیمر، باعث افزایش Tg می‌شود، زیرا حرکت قطعه‌های پلیمری به سختی انجام می‌شود. افزایش Tg پلیمرهای شبکه‌ای شده با این عوامل کنترل می‌شود: 1- Tg قطعه‌های میان‌شبکه‌ای 2- چگالی پیوندهای عرضی 3- وجود گروه‌های انتهایی در ترکیب و وجود قطعه‌های حلقوی در ترکیب

تقارن:

تقارن ساختار پلیمر، پیکره و نحوه قرار گیری زنجیرها در کنار یکدیگر، بر حجم آزاد بین زنجیرهای جانبی و مقدار بلورینگی اثر می‌گذارد.

تبلور:

تبلور پلیمر موضعی است، یعنی زنجیرها فقط در برخی نواحی به طور منظم در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. در نتیجه از نقطه‌نظر اثر بر Tg، اثر عامل تبلور، مانند اثر شبکه‌ای شدن است. تفاوت اصلی بین شبکه‌ای شدن و تبلور، پاسخ این ترکیبات به گرماست. پلیمرهای شبکه‌ای در اثر گرما، دچار فرایندهای شیمیایی تخریب می‌شوند. اثر تبلور روی تغییرات Tg کمی ضعیف‌تر از اثر شبکه‌ای شدن روی آن است.

 

واحد تحقیق و توسعه شرکت فناوران رنگدانه سپاهان

 

کامپوزیت‌

بیشتر موادی که به صورت سنتی به عنوان کامپوزیت استفاده می‌شوند، دارای الیاف به عنوان فاز پرکننده می‌باشند. این مواد شامل پارچه‌ها و ورق‌های استفاده شده در رزین‌های فنولیک و پایه‌ی اوره فرمالدهید و الیاف شیشه در اپوکسی‌ها و یا پلی‌استرها هستند. بعضی از کامپوزیت‌ها که به عنوان کامپویت‌های با کارایی زیاد شناخته می‌شوند، شامل الیاف آرامید، کربن یا بور در رزین اپوکسی یا الیاف کربن در رزین‌های با مقاومت دمایی بالا نظیر پلی‌ایمید می‌باشند. دیگر کامپوزیت‌های پرشده با الیاف، شامل الیاف آزبست در رزین فنولیک و یا الیاف شیشه خرد‌شده کوتاه در گرمانرم‌های معمولی نظیر نایلون‌ها و پلی‌استایرن می‌باشند. الیاف تک‌بلوری بسیارقوی از اکسید آلومینیم یا کربید سیلیکون که ویسکرز نامیده می‌شوند، در ساخت قطعاتی که در صنایع هوافضا مورد استفاده قرار می‌گیرند، کاربرد دارند. پیشرفت‌های اخیر شامل استفاده از الیاف با کارایی بالا در گرمانرم‌هایی با مقاومت دمایی زیاد نظیر پلی(اتراترکتون) می‌باشد، در حالی‌که الیاف پلی‌اتیلن بسیار قوی و به‌شدت کشیده شده نیز برای استفاده در دمای متوسط بررسی شده‌اند.

اهمیت کامپوزیت‌های پرشده با الیاف از این واقعیت نشأت می‌گیرد که این مواد استحکام و سفتی بالای غیرمعمولی برای یک وزن مشخص از خود نشان می‌دهند. علاوه بر این، دو خاصیت را می‌توان در محدوده وسیعی با استفاده از ترکیب رزین الیاف به دست آورد. استحکام ویژه (استحکام کششی بر چگالی) و مدول ویژه ( مدول بر چگالی) این مواد حتی می‌تواند از بهترین فلزات نیز بیشتر باشد. بسیاری از کامپوزیت‌های پرشده با الیاف، ناهمسانگرد بوده و خواص فوق‌العاده‌ای را در یک جهت خاص نشان می‌دهند که از این خاصیت در طراحی‌های خاص استفاده‌های بسیار زیادی می‌شود.

الیاف با روش‌های مختلفی در کامپوزیت‌ها استفاده می‌شود که عبارتند از:

  1. نمدهای اشباع‌شده از الیاف
  2. صفحاتی از ورقه‌های اشباع‌شده از الیاف آرایش‌یافته یا بافته‌شده
  3. رشته‌پیچی الیاف پیوسته پوشش‌داده شده با رزین در حول محورهای سه‌بعدی دوران برای شکل‌دادن یک قطعه
  4. الیاف بافته‌شده سه بعدی اشباع‌شده
  5. قالب‌گیری تزریقی یا فشاری پلیمرهای حاوی الیاف کوتاه

جزء اصلی در طراحی و ساخت، وجود یک ورقه حاوی الیاف پیوسته آرایش‌یافته در یک جهت است. این ورقه‌ها در جهات مختلف به‌هم چسبانده شده تا تشکیل صفحاتی با خواص کنترل‌شده و مشخص را بدهند که در کاربردهای خاص به بهترین صورت بارهای چندمحوری استاتیک و دینامیک را تحمل کنند.

مدول‌های کامپوزیت‌های پرشده با الیاف

بیشتر کامپوزیت‌های پرشده با الیاف، ناهمسانگرد بوده و این مواد حداقل دارای پنج یا شش مدول الاستیک مستقل می‌باشند اما چهار مدول برای این مواد، مدول مهم‌تر بوده و در بیشتر موقعیت‌ها در نظر گرفته می‌شوند که شامل موارد زیر می‌باشد:

1-    مدول یانگ طولی EL که در آن بار اعمال‌شده موازی با جهت الیاف می‌شود.

2-    مدول یانگ عرضی ET که در آن بار اعمال‌شده در جهت عمود بر آرایش الیاف می‌باشد.

3-    مدول برش طولی-عرضی GLT که در آن تنش برشی اعمالی در جهت الیاف می‌باشد.

4-    مدول برشی عرضی GTT که تنش برشی به صورت عمودی بر الیاف اعمال می‌شود.

استحکام کامپوزیت‌های پر‌شده با الیاف

بیشتر الیاف مورد استفاده در کامپوزیت‌ها شکننده هستند. با این وجود استفاده از الیاف انعطاف‌پذیر، مانند الیاف نایلون یا فولاد ضدزنگ، در بعضی مواقع مفید می‌باشد. الیاف انعطاف‌پذیر قادر به افزایش طول تا تسلیم ماتریس‌های انعطاف‌پذیر می‌باشند، در صورتی که الیاف شکننده این خاصیت را کاهش می‌دهند. با وجود یک ماتریس شکننده حتی استفاده از الیاف انعطاف‌پذیر نیز نمی‌تواند ازدیاد طول تا پارگی را افزایش دهد، زیرا تمرکز تنش بسیار زیادی در ترک‌های ماتریس به وجود می‌آید. مقادیر بالاتر ازدیاد طول تا پارگی با کاهش چسبندگی بین الیاف انعطاف‌پذیر و ماتریس شکننده قابل دستیابی است، چراکه از بین رفتن پیوندهای بین این دو فاز منجر به توزیع بیشتر تنش در طول الیاف می‌گردد.

استحکام کششی کامپوزیت‌ها به شدت متأثر از عواملی نظیر کامل بودن تراکم و آرایش یافتگی الیاف و نقص‌هایی نظیر حباب می‌باشد. پاول و تامسون متوجه شدند که استحکام کششی طولی کامپوزیت‎‌های رشته پیچ‌شده با حذف حباب‌ها تا دو برابر افزایش پیدا می‌کند. نقاط تماس بین الیاف مختلف، نقاط تمرکز تنش بوده که مخصوصا در جهت عرضی می‌توانند استحکام را کاهش دهند.

کامپوزیت‌های حاوی الیاف پیوسته و یا بلند را می‌توان از طریق فرایندهایی نظیر رشته پیچی ساخت. با این وجود، فرایندهای ساخت دیگر نظیر قالب‌گیری تزریقی به الیاف با طول کوتاه‌تر احتیاج دارند. استحکام کامپوزیت‌های حاوی الیاف غیرپیوسته که همه الیاف به‌دقت در یک جهت آرایش یافته‌اند، به‌ اندازه استحکام کامپوزیت‌های حاوی الیاف پیوسته نخواهد بود.

در تمام انواع کامپوزیت‌ها، حباب‌ها نقش تخریب‌کننده‌ای در استحکام صفحات خواهند داشت. رطوبت نیز باعث کاهش استحکام می‌شود، به‌خصوص وقتی که به‌صورت حباب بوده و یا مواد قابل استخراج را از صفحات خارج کند و یا زمانی که باعث کاهش پیوند بین سطحی شود. رطوبت می‌تواند باعث کاهش 70% در استحکام کششی گردد. با خشک‌کردن اگرچه تمام استحکام بازیابی نخواهد شد ولی بیشتر آن دوباره به‌دست خواهد آمد.

در بسیاری از لایه‌ها از جمله الیاف مورد استفاده در تایر، الیاف پارچه‌ای به الیاف نبافته ترجیح داده می‌شود. در لایه‌های دیگر مانند صفحه‌های روی میز ساخته‌شده از رزین ملامین، لایه‌های کاغذی استفاده می‌شوند.

به طور خلاصه، استحکام کششی و ضربه‌ای متأثر از طول الیاف و چسبندگی بین الیاف و ماتریس می‌باشند. برای رسیدن به استحکام بالا با کاهش پیوندهای چسبندگی، طول الیاف باید بلند باشد. از طرف دیگر استحکام ضربه تمایل به افزایش از خود با کاهش استحکام پیوندها و کاهش طول الیاف تا مقادیر محدودی نشان می‌دهند.

کامپوزیت‌های پر‌شده نواری

برای ساخت کامپوزیت‌های حاوی نوارهای آرایش‌یافته از همان روش‌های رشته‌پیچی که برای ساخت کامپوزیت‌های آرایش‌یافته تک محوری استفاده می‌شود، می‌توان استفاده کرد. سطح مقطع این کامپوزیت‌ها عموماً چهارگوش می‌باشد اما به شکل بیضی هم می‌تواند باشد. کامپوزیت‌های نواری در مقایسه با کامپوزیت‌های حاوی الیاف با سطح مقطع دایره‌ای دارای مزایایی هستند. کامپوزیت‌های نواری می‌توانند استحکام و سفتی بالاتری را در جهت عمود بر نوارها در یک صفحه از خود نشان دهند. مقاومت بسیار بالاتری برای سوراخ شدن با اشیاء تیز دارند. مزیت سوم این کامپوزیت‌ها، کاهش بسیار عبورپذیری گازها و مایعات نسبت به دیگر انواع کامپوزیت‎‌ها می‌باشد.

پلیمرهای پرشده با ذرات ورقه‌ای

این پلیمرها دارای بسیاری از مشخصات کامپوزیت‌های نواری هستند. پرکننده‌های ورقه‌ای نمونه‌ای شامل میکا، کائولین، گرافیت، ذرات ورقه‌ای شیشه‌ای، ذرات ورقه‌ای آلومینیوم و آلومینیم دی‌براید می‌باشند. در بیشتر روش‌های ساخت این کامپوزیت‌ها، این ذرات کم و بیش در یک صفحه آرایش می‌یابند. مواد با ذرات آرایش‌یافته ورقه‌ای در صفحه مقاومت بسیار بالایی را در مقابل نفوذ گازها و مایعات دارا می‌باشند و همچنین مقاومت بالایی در مقابل سوراخ شدن با اجسام تیز دارا هستند. اکثر این کامپوزیت‌ها، شکننده و دارای استحکام ضربه پایین می‌باشند. با این وجود این‌گونه مواد ممکن است کاملاً به ترک و شکاف غیر حساس باشند. پلاستیک و لاستیک‌های پر‌شده با ذرات ورقه‌ای اغلب دارای اتلاف مکانیکی بالایی می‌باشند. از این‌رو در مواد ضربه‌گیر از ذرات ورقه‌ای استفاده می‌شود.

کامپوزیت‌های نواری و کامپوزیت‌های پرشده با ذرات ورقه‌ای به علت همسانگردی تقریبی در یک صفحه دارای سودمندی‌های زیادی نسبت به کامپوزیت‌های لیفی آرایش‌یافته می‌باشند. با این وجود برای رسیدن به استحکام بهینه در این کامپوزیت‌ها، وجود یک ماتریس با خواص ویژه لازم می‌باشد. علاوه بر این، ساخت این گونه کامپوزیت‌ها بدون داشتن نواقص که برای استحکام بسیار مضر بوده کاری مشکل است. بسیاری از خواص قابل رقابت با کامپوزیت‌های نواری و کامپوزیت‌های پرشده با ذرات ورقه‌ای را می‌توان با ساخت کامپوزیت‌های صفحه‌ای با لایه‌های زیاد یا کامپوزیت‌های لیفی آرایش‌یافته در چند جهت یا الیاف آرایش‌یافته تصادفی در یک صفحه بدست آورد.

 

واحد تحقیق و توسعه شرکت فناوران رنگدانه سپاهان

 

توسعه علمی و فنی کاتالیزورهای متالوسن و فرامتالوسن برای پلیمر‌یزاسیون اولفین‌ها

توسعه علمی و فنی کاتالیزورهای بر پایه متالوسن برای پلیمرشدن اولفین‌ها مثال کاملی از موفقیت شیمی آلی فلزی کاتالیزورهای همگن است. اولین کاتالیزور متالوسن همگن، تیتانوسن دی‌کلرید همراه با آلکیل آلومینیم کلرید به عنوان اولین کاتالیزور متالوسن همگن در سال 1957 استفاده شد.  اصطلاح متالوسن از ترکیب ساندویچی دی سیکلوپنتادی‌انیل آهن گرفته شده است که در آن دو گروه سیکلو پنتادی‌ان اتم آهن را به حالت دو سطح موازی به شکل ساندویچی دربر گرفته‌اند. ترکیبات مشابه با CP بدون استخلاف و استخلاف شده باعث توسعه کاتالیزورهایی از نوع آلی فلزی برای پلیمرشدن اولفین‌ها شده است. به طور کلی، کاتالیزورهای متالوسن مناسب برای پلیمر‌شدن اولفین‌ها ترکیبات دوجزیی از فلزات واسطه گروه IV همراه با کمک کاتالیزور متیل‌آلومینوکسان، MAO، هستند. این کاتالیزورها ترکیبات آلی فلزی با آرایش ساندویچی شامل یک فلز واسطه (تیتانیم، هافنیم، زیرکونیوم و …) هستند که بین دو ترکیب حلقوی قرار گرفته‌اند. این ترکیب به عنوان کاتالیزور در مجاورت کمک کاتالیزور مناسب متیل‌آلومیناکسان فعالیت بسیار زیادی برای پلیمر‌شدن اولفین‌ها دارد. MAO محصول هیدرولیز کنترل شده تری متیل آلومینیم (TMA) است.

ساختار کلی یک متالوسن که در آن (M) نشان‌دهنده یک کاتیون فلزی است. متالوسن یک کاتالیزور دوتایی است که یک سیستم کاتالیزوری همگن را تشکیل می‌دهد. اما در مقیاس صنعتی این کاتالیزور روی مواد جامد پودری مانند SiO2، Al2O3 یا MgCl2 نگه‌داری می‌شود. متداول‌ترین آن‌ها اکسیدهای فلزی به‌ویژه SiO2 هستند.

کاتالیزورهای متالوسن- MAO

از میان کمپلکس‌های شناخته‌شده با عنوان متالوسن‌ها، ترکیبات تیتانیم و به‌ویژه زیرکونیم به عنوان کاتالیزورهای تک موضعی برای پلیمرشدن اولفین‌ها شناخته‌ شده‌اند. سیمای کلی کاتالیزورهای متالوسن را می‌توان به طور خلاصه به‌صورت زیر مطرح کرد:

کاتالیزورهای متالوسن همگن فعالیت بسیار زیادی دارند و درصد زیادی از فلز واسطه کاتالیزور (Zr) فعال است. زیرکونوسن‌های کاتالیزور CP2ZrCl2– MAO تقریباً صددرصد فعال است و فعالیت آن قابل مقایسه با فعالیت آنزیم‌هاست.

کاتالیزورهای متالوسن اجازه واکنش اولفین‌ها را با تک‌مواضع می‌دهند. این تک‌مواضع ایجاد هوموپلیمر یا کوپلیمر تقریباً یکسان با توزیع وزن مولکولی باریک می‌دهند.

کاتالیزورهای متالوسن قابلیت پلیمرکردن اولفین‌ها را با نظم فضایی بسیار زیاد به شکل تک نظم یا هم‌نظم دارند.

با این وجود مقدار زیادی MAO مورد نیاز برای رسیدن به فعالیت بسیار زیاد هم از نظر اقتصادی و هم از نظر باقی‌ماندن زیاد اجزای کاتالیزور در پلیمر حاصل از معایب این کاتالیزورها است. کاتالیزورهای همگن نیز اغلب سبب جرم‌گرفتگی راکتور می‌شوند. استفاده از نگه‌دارنده‌های مناسب باعث کاهش مصرف MAO  و کاهش جرم‌گرفتگی راکتور می‌شود.

کمک کاتالیزور، متیل‌آلومینوکسان

بدون شک توسعه شگرف کاتالیزورهای متالوسن برای پلیمر‌کردن اولفین‌ها ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با کشف کمک‌کاتالیزور آن‌ها یعنی متیل‌آلومینوکسان دارد. در واقع، مزیت این کاتالیزورها بر کاتالیزورهای زیگلر-ناتا مرهون کشف MAO است. به طور کلی، آلومینوکسان‌ ها  گونه‌های دارای پل اکسیژن بین دو اتم آلومینیم‌اند که می‌تواند شامل گروه‌های آلکیل، هالید، آلکوکسید یا سایر گروه‌های متصل به اتم آلومینیم متصل باشد. آلومینوکسان‌ ها  از هیدرولیز کنترل‌شده ترکیبات آلی آلومینیم به دست می‌آیند.

MAO تجاری از واکنش مستقیم آب با TMA حاصل می‌شود. افزون بر استفاده از ترکیبات معدنی آب‌دار که منبع تولید آب برای هیدرولیز TMA هستند، روش‌های دیگری نیز برای تهیه MAO وجود دارند که شامل تغذیه مونومر مرطوب به محلول متالوسن و آلکیل‌آلومینیم در راکتور پلیمر‌شدن، حباب دادن محلول آلکیل‌آلومینیم باN2  مرطوب یا واکنش سیلیکای مرطوب با AlMe3 برای سیستم‌های متالوسن نگه‌داری شده است.

آلکیل‌آلومینوکسان‌های بزرگتر از متیل مانند اتیل، ایزوبوتیل، ترشیوبوتیل و آلومینوکسان ارزان‌تر هستند که به کمک کاتالیزور نیز استفاده شده‌اند، اما هیچ‌یک فعالیت MAO را ندارند و برای مقیاس صنعتی مناسب نیستند. جرم مولی گزارش‌شده برای MAO بین 1000-1500 گرم بر مول است.

MAO به عنوان موثرترین، پرمصرف‌ترین و متداول‌ترین کمک کاتالیزور در سیستم کاتالیزوری همگن متالوسن‌ها دارای این نقش‌ها است:

1-  آلکیل‌کردن متالوسن دی‌کلرید به منظور جذب کلرید یا آلکید همراه با تشکیل کاتیون به عنوان مرکز فعال

2-  حذف ناخالصی‌ها و مهیا ساختن محیط مناسب و پایدار برای کاتیون یا جفت کاتیون آنیون متالوسن به فرم کمپلکس میزبان مهمان یا آلومینوکسان تاجی

3-  MAO به عنوان اسید لوئیس باعث جذب آنیون از مولکول فلز آلکیل می‌شود که بدین ترتیب گونه کاتیون فعال کاتالیزوری تشکیل می‌شود.

4- عاملیت دیگر MAO عبارت از فعال‌سازی مجدد کمپلکس‌های غیرفعال تشکیل‌شده به وسیله واکنش‌های انتقال هیدروژن است.

ناهمگن کردن کاتالیزورهای متالوسن

ازآن جا که کاتالیزورهای متالوسن در واحدهای تولیدی پلی‌اولفین موجود استفاده می‌شوند، این کاتالیزورها باید به حالت ناهمگن درآیند، زیرا فناوری متداول تولید بر اساس فرایندهای فاز گازی و دوغابی است. بدین‌ترتیب، کاتالیزورهای متالوسن باید روی حامل‌های مناسب تثبیت شوند. حامل‌های به‌کار رفته را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

1- فلزات که به عنوان پرکننده استفاده می‌شوند.

2- ترکیبات معدنی مانند سیلیکا، آلومینا، زئولیت یا MgCl2

3- ترکیبات آلی مانند سیکلودکسترین، نشاسته (به عنوان پرکننده) و پلیمرهای (پلی‌استیرن، پلی‌آمید) برای نگه‌داری متالوسن یا کمک کاتالیزور استفاده شده.

رفتار سینتیکی عمومی کاتالیزورهای متالوسن پلیمر

ساختارهای کاتالیزوری متفاوتی برای پلیمر‌شدن اتیلن استفاده شده است. به طور کلی، کاتالیزورهای زیرکونیم فعال‌تر از سیستم‌های هافنیم و تیتانیم هستند. زیرکونوسن‌های با لیگاندهای حجیم محصول‌دهی خیلی کمی دارند. این رفتار دلالت بر این دارد که گروه‌های الکترون‌دهنده می‌توانند باعث افزایش محصول‌دهی شوند. در حالی‌که گروه‌های حجیم، که ممانعت فضایی ایجاد می‌کنند و کشنده الکترون هستند، باعث کاهش محصول‌دهی می‌شوند. در بین کمک کاتالیزورهای آلومینوکسان متفاوت، متیل‌آلومینوکسان نسبت به بقیه آلومینوکسان‌های معمول یعنی اتیل یا ایزوبوتیل آلومینوکسان اثر بسیار زیادتری دارد. این کاتالیزور، حتی پس از 100 ساعت پلیمر‌شدن فعالیت طولانی‌مدت را نشان می‌دهد. حداکثر فعالیت پس از 5 تا 10 دقیقه از شروع واکنش ایجاد می‌شود. به نظر می‌رسد، این مدت زمان لازم است تا مراکز فعال تشکیل شوند.

پلی‌اتیلن تولید شده با کاتالیزورهای متالوسن دارای توزیع وزن مولکولی تقریباً باریک همراه با 0.9 یا 1.2 گروه متیل به ازای هر 1000 اتم کربن است. در دمای پلیمر‌شدن C10° پلی‌اتیلن تشکیل‌شده دارای وزن مولکولی 1.500000 گرم بر مول است.

کاتالیزورهای فرامتالوسن

این دسته از کاتالیزورها به دو دسته کاتالیزورهای فلزات واسطه انتهایی و کاتالیزورهای حاوی لیگاندهای حجیم فنوکسی ایمید معروف به FI و  PI تقسیم می‌شوند. کاتالیزورهای استفاده شده بر اساس فلزات واسطه انتهایی شامل کاتالیزورهای با لیگاندهای حجیم عموماً از نوع دی‌ایمین با فلزاتی مانند Pd،  Ni،Co، Fe و Pt هستند.  از جمله موارد جالب این نسل جدید کاتالیزورها می‌توان به فرایند ایزومر‌شدن زنجیر اشاره کرد که می‌تواند در جریان چرخه پلیمر‌شدن رخ دهد. نتیجه این فرایند کم و بیش تولید پلیمر شاخه‌دار با خواص متفاوت بسته به شرایط واکنش و نوع کاتالیزور مصرفی است.

 

واحد تحقیق و توسعه فناوران رنگدانه سپاهان

 

لاتکس‌های یورتانی

امولسیون‌ها یا لاتکس‌های پلی‌یورتان این امکان را به وجود می‌آورند که بتوان آنها را از طریق یک محیط آبی مورد استفاده قرار داد. با توجه به این که تنها آب از محیط عمل خارج می‌شود می‌توان آنها را سیستم‌های غیر مضر به محیط زیست دانست و چون غیرسمی هستند و آتش‌گیر نمی‌باشند، آب و هوا را نیز آلوده نمی‌کنند. مزیت مهم دیگر آنها این است که وزن ملکولی را می‌توان به اندازه دلخواه تنظیم نمود بدون اینکه خواص ویسکوزیته یا جریان یافتگی آمیزه تغییر چندانی پیدا کند.

به دلیل عدم وجود مواد پراکنده‌ساز در تشکیل آنها و به لحاظ خاصیت یونومری، این سیستم‌ها خواص فیلم‌پذیری خوبی را از خود نشان می‌دهند که در بسیاری از موارد با محلول‌های ساخته شده توسط حلال‌های آلی برابری می‌کنند. حتی لاتکس‌هایی از پلی‌یورتان‌های سخت نیز که برای ساخت لاک‌های خشک‌شونده مصرف می‌شوند، چنین خاصیتی را از خود بروز می‌دهند.

لاتکس‌های خود امولسیون ‌شونده

اساس تشکیل و فرمولاسیون این نوع الاستومرهای پلی‌یورتان بر یک لاتکس یورتان کاتیونی استوار است که حاوی پری‌پلیمر منتهی به ایزوسیانات می‌باشد‌‌، این ماده از یک پلی‌استر یا پلی‌اتر دی‌ال و تولوئن دی‌ایزوسیانات ساخته شده و ابتدا توسط آلکیل دی اتانول‌آمین گسترش داده شده تا یورتانی با وزن مولکولی کم بسازد که قادر است در واکنش‌های گسترش زنجیر بیشتر شرکت نماید. عمل امولسیفای‌ شدن هنگامی صورت می‌گیرد که یورتان نیمه گسترش داده شده توسط میکسری با سرعت بالا به محلول آبکی اسید استیک 3% اضافه می‌شود. پخت لاتکس هم به وسیله واکنش آب با گروه‌های انتهای ایزوسیانات و هم به وسیله دی‌آمین‌های محلول در آب می‌تواند انجام شود. وقتی تری اتانول‌آمین در مرحله مقدماتی گسترش زنجیر و در نسبت NCO/OH برابر با 1.5 به عنوان جزء سوم اضافه می‌شود. محصول به‌دست‌آمده شامل واحدهای خطی و انشعابی خواهد بود که به گروه‌های ایزوسیانات خاتمه یافته‌اند. به دلیل ناپایداری ذاتی این سیستم دوفازی از نظر ترمودینامیکی، برای ساخت این مخلوط باید روش‌های ویژه‌ای انتخاب شوند. به‌کارگیری روش‌های ساده پلیمریزاسیون ایزوسیانات به شکل پلیمریزه‌شدن اضافی، مقدور نمی‌باشد، چراکه گروه‌های NCO به‌شدت با آب واکنش می‌دهند.

لاتکس‌های امولسیفای شده

در حالت کلی هر ترکیب آلی آب‌گریز Hydrophobic را می‌توان به کمک پخش‌کننده‌های مناسب و به کمک نیروهای برشی قوی به شکل توزیع آب-روغن یا امولسیون در آورد. انرژی لازم برای این کار با کاهش ویسکوزیته ماده‌ای که باید پخش شود کاهش خواهد یافت. از طرفی پایداری لاتکس با افزایش جرم مولکولی بالا می‌رود. بنابراین ساده‌ترین روش با توجه به روش واکنش افزایشی دی‌ایزوسیانات، امولسیفای کردن ایزوسیانات در آب و واکنش آن با یک دی‌آمین در واکنشی دوفازی و هتروژن می‌باشد. به‌کارگیری این روش هنگامی که پلی‌ایزوسیانات‌های سنگینی از پلی‌استرها یا پلی‌اترهای منتهی به گروه هیدروکسی ساخته شوند، منجر به تولید سیستمی دوفازی خواهد شد. پایداری زمانی چنین سیستم‌هایی معمولاً کم است. اما مقدار نسبتاً زیادی از گروه‌های NCO حتی در فاز آبی، به مدت طولانی فعال باقی می مانند. بنابراین امولسیون‌های ساخته شده از پیش‌پلیمرهای ایزوسیاناتی برای پرداخت سطح پشم مناسب می‌باشند.

به طور خلاصه، امولسیفای کردن بر روی پیش‌پلیمر منتهی به گروه ایزوسیانات بر پایه پلی‌اتر یا پلی‌استر و توسط ماده‌ای امولسیون کننده صورت می‌گیرد و تشکیل امولسیونی مشابه روغن-آب می‌دهد. رسوب‌گیری از لاتکس‌های امولسیون شده را می‌توان توسط روش انجماد، رسوب‌گیری الکلی و یا خشک‌کردن انجام داد.

یونومرهای پلی‌یورتانی

در مقایسه با محصولات آب‌گریز به دست آمده از پلیمریزاسیون افزایشی ایزوسیانات، یونومرهای پلی‌یورتانی از نظر ساختاری برای تهیه سیستم‌های دوفازی آبی بسیار مناسب‌تر می‌باشند. این پلیمرها که دارای نقاط آب‌دوست یونی، بین قسمت‌های آب‌گریز زنجیره هستند، تحت شرایط ویژه مناسب، به شکل خودبه‌خود در محیط آبکی، پخش و توزیع می‌شوند. این مواد بدون نیاز به نیروهای برشی قوی و مواد پخش‌کننده در آب تولید امولسیون‌های مناسبی می‌کنند. چندین روش برای این منظور وجود دارد: 1- محلولی از یونومرهای پلی‌یورتان یا پلی‌یورتان-اوره با جرم مولکولی بالا در یک محلول آلی آب گریز تهیه می‌شود. محلول با آب مخلوط شده و حلال آلی توسط تقطیر جدا می‌شود. این عمل باعث تهیه لاتکس از یونومرها می‌شود. 2- پیش‌پلیمرهای یونومری با گروه‌های انتهایی ایزوسیانات و وزن‌های مولکولی کم را می‌توان با آب و در حضور حلال‌های آلی آب‌گریز مانند متیلن کلراید یا تولوئن مخلوط نمود، در حالتی که ویسکوزیته به اندازه کافی کم باشد، می‌توان از حلال استفاده نکرد. پیش‌پلیمرها امولسیون‌هایی تولید می‌کنند که بعد از واکنش زنجیر افزاینده با ایزوسیانات تولید لاتکس‌های پلیمری می‌کنند. 3- یونومرهایی که از پلیمریزاسیون اضافی ایزوسیانات تهیه می‌شوند و دارای درصد بالایی از گروه‌های یونی می‌باشند. جزء مواد پخش‌شونده عالی هستند. مقادیر زیادی از پلیمرهای مشابه غیریونی، پی وی سی، تولوئن، مواد شبکه‌ای کننده آب‌گریز یا پایدارکننده‌ها را می‌توان امولسیون کرد. این مواد از مواد فعال سطحی متداول برای امولسیون نمودن پلی‌یورتان‌های غیر یونی، برتر هستند به‌خصوص اگر آنها از نظر ساختاری با محصولی که باید پخش شود، تطابق داشته باشند.

اثر پایدارکنندگی بسیار قوی یونومرهای پلی‌یورتان به دلیل ایجاد ترکیبات مجتمع بر روی پلی‌یورتان‌های غیر‌یونی منتج به تولید ذرات کروی مجزا به جای رسوبات ژل‌مانند خواهد بود. این موضوع هنگامی صورت می‌گیرد که به محلول‌های آلی پلی‌یورتان شامل 0.5 تا 3 درصد یونومر، آب اضافه شود. وقتی اجزای یونومری باعث ایجاد لایه‌ای سطحی از ذرات پراکنده می‌شوند ساختمان شیمیایی سطح موردنظر می‌تواند مانند ساختار یونومرها کنترل گردد.

لاتکس‌های یونومری که از فرایند پلیمریزاسیون اضافی ایزوسیانات تهیه شده‌اند را می‌توان در طیف وسیعی از اندازه‌های ذرات به‌دست آورد. اندازه ذرات می‌تواند از یک محلول با وزن مولکولی بالا یا ژل غلیظ تا یک سوسپانسیون بسیار ظریف با ذرات میلیمتری تغییر نماید. دامنه و طیف اندازه‌های ذرات از 30 تا 105*3 نانومتر می‌باشد.

 

واحد تحقیق و توسعه شرکت فناوران رنگدانه سپاهان

فرآیندهای صنعتی تولید پلی‌اتیلن

فناوری Spherilene: در این فرآیند، از یک راکتور فاز مایع به همراه دو راکتور فاز گازی مشابه متوالی استفاده می‌شود. چگالی محصولات پلیمر حاصل از این فرآیند از پلی اتیلن بسیار سبک با چگالی کمتر از  g/ml0.915  تا پلی اتیلن سنگین با چگالی بیش از g/ml 0.960  قابل تغییر است. شاخص جریان مذاب محصول می‌تواند از 0.01 تا 100 g/10 min  تغییر کند.  استفاده از دو راکتور فاز گازی، این قابلیت را به این فناوری می‌دهد تا محصولاتی با گستره وسیعی از شاخص جریان مذاب یا چگالی و نیز پلیمرهای ویژه‌ای که بر اساس مدل‌های مولکولی طراحی می‌شوند، تولید کند. به عنوان مثال، می‌توان تولید ترپلیمرهای کارآمد را نام برد که خواص بسیار ویژه‌ای دارند.

فناوری Borstar: این فرآیند شامل یک راکتور حلقوی است که پیش از آن مرحله پیش‌پلیمر شدن تعبیه شده است و راکتور فاز گازی بستر سیال است. استفاده از راکتورهای فاز مایع و فاز گازی متوالی، این قابلیت را به فرآیند می‌دهد که طی آن دامنه وسیعی از پلی‌اتیلن سبک خطی تک‌قله‌ای و دوقله‌ای، پلی‌اتیلن‌هایی با چگالی متوسط و پلی‌اتیلن سنگین تولید شود. با تغییر نسبت محصول‌دهی بین راکتورها، آلیاژهایی که از لحاظ ترکیب درصد متفاوت‌اند، تولید می‌شوند، بنابراین، دست‌یابی به محصولاتی با خواص متنوع را امکان‌پذیر می‌سازد. محدوده وسیعی از محصولات تک‌قله‌ای یا دوقله‌ای با توزیع کنترل‌شده مونومر دوم با محدوده چگالی از 0.918 تا g/ml 0.970 و جریان مذاب از کمتر از 0.1 تا g/10 min 100 به وسیله این فرآیند تولید می‌شود.

فناوری Innovene: در فرآیند فاز گازی Innovene، از یک راکتور فاز گازی، بدون نیاز به مرحله پیش‌پلیمر‌شدن استفاده می‌شود. این فرآیند قابلیت تولید پلی‌اتیلن سبک خطی و پلی‌اتیلن سنگین، با استفاده از کاتالیزورهای زیگلر-ناتا، کروم یا متالوسن را داراست. امکان استفاده از سه خانواده کاتالیزور در این فرآیند این قابلیت را به‌وجود می‌آورد که محدوده‌ای کامل از محصولات پلی اتیلنی با یک راکتور تولید شود.

فناوری Chevron: این فرآیند برای تولید پلی‌اتیلن خطی طراحی شده است. در این فرآیند پلیمر شدن در دوغاب ایزوبوتان، با استفاده از کاتالیزورهای بسیار فعال در یک راکتور حلقوی انجام می‌پذیرد. شاخص مذاب و توزیع جرم مولکولی پلیمر به وسیله کاتالیزور، شرایط عملیاتی و هیدروژن و چگالی پلیمر با تلفیق کومونومر (مانند 1-هگزن) کنترل می‌شود. عدم تشکیل موم یا محصولات جانبی در این فرآیند، آن را از لحاظ مسایل زیست محیطی بسیار مناسب ساخته است.  با این فرآیند می‌توان رزین‌های پلی‌اتیلن با توزیع جرم مولکولی بسیار باریک تا بسیار پهن، شاخص جریان مذاب از کمتر از 2 تا بیش از 50 و با چگالی از کمتر از 0.92 تا g/ml0.97 را تولید کرد. از هوموپلیمرها و کوپلیمرهای حاصل از این فرآیند در تهیه فیلم، قالب‌گیری دمشی، قالب‌گیری تزریقی، قالب‌گیری چرخشی، لوله، ورق،گرماشکل‌دهی و پوشش سیم و کابل استفاده می‌شود.

فناوری CX: این فرآیند در تولید پلی‌اتیلن سنگین (HDPE)، پلی‌اتیلن نیمه‌سنگین (MDPE) در شرایط دوغابی کم فشار کاربرد دارد. در طراحی این فرآیند از دو راکتور پلیمر‌شدن متوالی برای تولید پلیمرهایی با توزیع جرم مولکولی دوقله‌ای استفاده شده است. این فرآیند قابلیت تولید محصولات پلیمری در محدوده وسیعی از شاخص جریان مذاب را دارد.

فناوری UNIPOL: این فرآیند برای تولید پلی‌اتیلن سبک خطی تا پلی‌اتیلن سنگین با استفاده از فرآیند فاز گازی کم‌فشار مورد استفاده قرار گرفته است. با استفاده از کاتالیزورهای ویژه گستره وسیعی از انواع پلی‌اتیلن در راکتور گازی بستر سیال تولید می‌شوند. ماهیت ساده فرآیند باعث شده است که هزینه سرمایه‌گذاری و نیز عملیاتی کم باشد. آلایندگی محیط زیست، فرآیندپذیری کم و احتمال خطر آتش‌سوزی یا انفجار در آن بسیار کم است. چگالی پلیمر از 0.915 تا g/ml0.970 قابل تنظیم است. شاخص جریان مذاب می‌تواند از کمتر از 0.1 تا بیش از g/min200 تغییر کند. انواع محصولات در تهیه فیلم، قالب‌گیری دمشی، لوله، قالب‌گیری چرخشی و اکستروژن کاربرد دارند.

فناوریHostalen: در این فرآیند، پلیمر‌شدن اتیلن به روش دوغابی در دو راکتور هم‌زده موازی یا متوالی انجام می‌شود. پلیمر‌شدن دوغابی با حلالی مانند هگزان نرمال و با استفاده از کاتالیزور بسیار فعال انجام می‌پذیرد. به دلیل فعالیت زیاد کاتالیزور، مقدار باقی‌مانده آن در محصول به حدی است که نیازی به غیر فعال‌سازی  یا جداسازی آن از محصول وجود ندارد.

فرآیندهای Lupotech Ts-TM: از فرآیندهای پرفشار Lupotech TM یا TS با راکتور لوله‌ای برای تولید هوموپلیمر پلی‌اتیلن سبک و کوپلیمرهای اتیلن‌وینیل‌استات استفاده می‌شود. دامنه‌ای از محصولات شامل LDPE استاندارد تا کوپلیمرهای EVA یا اصلاح شده با بوتیل آکریلات با فرآیند Lupotech قابل دست‌یابی است. خواص محصول نیز می‌تواند از شاخص جریان مذاب 0.15 تا بیش از g/10min50 ، از چگالی 0.917 تا g/ml0.934 با مقدار کومونومر حداکثر 30 درصد متنوع باشد.

فناوری Exxon Mobil Chemical: این فرآیند در تولید هوموپلیمر پلی‌اتیلن سبک و کوپلیمرهای اتیلن وینیل‌استات با استفاده از فرآیند رادیکال آزاد در فشار زیاد کاربرد دارد. مزیت عمده فرآیند فشار زیاد نسبت به سایر فرآیندهای تولید پلی‌اتیلن، زمان اقامت کوتاه و قابلیت تغییر شرایط عملیاتی  از هوموپلیمر به کوپلیمرهای حاوی کومونومرهای قطبی در یک راکتور است. چگالی هوموپلیمر حاصل از این فرآیند در دامنه 0.912 تا g/ml 0.935  می‌تواند تغییر کند و شاخص جریان مذاب نیز می‌تواند از 0.2 تا بیش از g/10min 150 متغیر باشد. مقدار وینیل‌استات در کوپلیمر را می‌توان تا 30 درصد وزنی افزایش داد.

 

واحد تحقیق و توسعه شرکت فناوران رنگدانه سپاهان

فرآیندهای صنعتی تولید پلی‌اولفین‌ها

پلی‌اولفین بلوری با ساختار مولکولی خطی در سال 1954 میلادی توسط ناتا کشف شد و با احداث اولین واحد تولیدی در شهر فرارای ایتالیا در سال 1956 میلادی، تولید صنعتی آن آغاز شد. در کمتر از 20 سال، تولید پلی‌اولفین‌ها به کمک فناوری‌های مختلف بررسی و تکمیل شد و کلیه فرآیندهای پلیمر شدن‌ (در محلول، دوغابی در حلال یا پروپیلن مایع و فاز گازی) صنعتی شدند. افزایش سریع رشد مصرف پلی‌اولفین‌ها، مدیون عواملی از جمله استعدادهای بالقوه آن‌ها نظیر تنوع در خواص فیزیکی- مکانیکی و کاربردهای آن‌ها، غیر سمی بودن، قیمت ارزان مواد اولیه و استفاده از فرآیندهای اقتصادی، تطبیق پذیر و غیرآلاینده در تولید آن‌هاست.

در واقع رشد کم نظیر مصرف جهانی پلی اولفین‌ها، مدیون موفقیت‌های کسب شده در تولید کم هزینه محصولاتی با خواص کنترل شده است. کلید اصلی چنین موفقیتی، پیشرفت‌های هم‌زمان در طراحی سیستم کاتالیزوری و فرآیندهای پلیمر‌شدن است.

فرآیندها و راکتورهای صنعتی تولید پلی‌اولفین‌ها

به استثنای اولین واحدهای صنعتی تولید پلی‌اولفین‌ها که در دهه 1950 میلادی مورد استفاده قرار گرفتند، در حال حاضر کلیه واحدهای صنعتی به طور پیوسته عمل می‌کنند. پلیمر‌شدن اولفین‌ها به وسیله کاتالیزوهای کوئوردیناسیونی در فرآیندهای متنوع و چیدمان مختلف از انواع راکتورها انجام می‌پذیرد که می‌توان آن‌ها را به فرآیندهای در محلول، دوغابی و فاز گازی تقسیم‌بندی کرد.

در فرآیندهای در محلول هم کاتالیزور و هم پلیمر در محیط واکنش محلول هستند. از این فرآیندها در تولید اغلب لاستیک‌های EPDM و برخی از انواع پلی‌اتیلن استفاده شده است. فرآیندهای در محلول به طور عمده در راکتورهای اتوکلاو، لوله‌ای و حلقوی انجام می‌پذیرند.

در فرآیندهای دوغابی از یک حلال، بدون قابلیت حل کردن پلیمر حاصل، استفاده می‌شود. در واقع، پلیمر داخل ذرات کاتالیزوری ناهمگن تشکیل می‌شود. این فرآیند را می‌توان به دو مجموعه دوغابی-حلال و دوغابی-توده تقسیم‌بندی کرد. در فرآیند دوغابی- حلال از یک حلال بی‌اثر برای معلق کردن ذرات پلیمر استفاده می‌شود، در حالی‌که مونومرها به شکل گاز (اتیلن و پروپیلن) یا مایع (α – اولفین‌های سنگین‌تر) به راکتور تزریق می‌شوند. در فرآیند دوغابی- توده از مونومر مایع به عنوان محیط واکنش نیز استفاده می‌شود. این فرآیندها در فشارهایی به مراتب بیشتر از فشار عملیاتی فرآیندهای دوغابی- حلال ( فشاری که در دمای واکنش مونومر به حالت مایع می‌باشد) عمل می‌کنند. از راکتورهای دوغابی-حلال در تولید پلی‌اتیلن و پلی‌پروپیلن استفاده می‌شود. در حالی‌که راکتورهای دوغابی- توده به طور عمده در تولید پلی‌پروپیلن به کار می‌روند. در فرآیندهای دوغابی از راکتورهای اتوکلاو یا حلقوی استفاده می‌شود.

در راکتورهای فاز گازی واکنشگر‌ها به حالت گازی استفاده می‌شوند. راکتورهای فاز گازی در پلیمر شدن اتیلن، پروپیلن و α – اولفین‌های سنگین‌تر به کار گرفته می‌شوند. راکتورهای فاز گازی به دو دسته کلی بستر سیال و هم‌زن‌دار تقسیم‌بندی می‌شوند. در راکتورهای بستر سیال، سیالیت ذرات پلیمر به وسیله جریانی از مونومرگازی و یک گاز بی‌اثر ایجاد می‌شود. در حالی‌که در راکتورهای هم‌زن‌دار برای تعلیق ذرات پلیمر از هم‌زن‌های مکانیکی در فاز گاز استفاده می‌شود. راکتورهای فاز گاز هم‌زن‌دار نیز به نوبه خود در دو نوع افقی و عمودی طراحی شده‌اند.

انواع راکتورهای صنعتی مورد استفاده در پلیمر شدن اولفین‌ها شامل اتوکلاو، حلقوی، بستر سیال، فاز گازی عمودی و فاز گازی افقی هستند. در تعدادی از فرآیندهای صنعتی تنها از یک نوع راکتور استفاده می‌شود. در حالی‌که سنتز پلیمرهایی که ساختاری پیچیده دارند با استفاده از یک راکتور امکان پذیر نیست. بدین منظور، از چند راکتور مشابه متوالی یا تعدادی از راکتورهای ناهم‌سان استفاده می‌شود که به طور متوالی عمل می‌کنند. هر یک از راکتورها در شرایط عملیاتی خاص خود عمل می‌کنند، بنابراین محصولی که می‌توان آن را آلیاژ راکتوری لقب داد تولید می‌شود. اگرچه امکان آلیاژسازی پس از راکتور پلیمر‌شدن از راه آمیزه‌سازی محصولات مختلف نیز امکان‌پذیر است، اما در آلیاژهای راکتوری، آمیزه‌ای از زنجیرها در مقیاس مولکولی ایجاد می‌شود. در واقع با این روش با صرف انرژی کمتر بیشترین امکان برای تلفیق زنجیرهای پلیمری فراهم می‌آید. استفاده از راکتورهای متوالی متفاوت اولین بار در تولید کوپلیمرهای ضربه‌ای پلی‌پروپیلن مورد توجه قرار گرفت و پس از آن در تولید رزین‌های دوقله‌ای پروپیلن و نیز اتیلن از این روش استفاده شد. برای کاتالیزوهای ناهمگن، فناوری راکتورهای متوالی بر این نظریه استوار است که هر ذره پلیمر مانند یک راکتور کوچک در نظر گرفته می‌شود که به‌طور نیمه پیوسته کار می‌کند. واکنشگرها به طور پیوسته وارد راکتور شده و آن را ترک می‌کنند، در‌حالی‌که پلیمرهای تشکیل شده داخل ذرات اولیه کاتالیزور باقی می‌مانند. بدین روش، در هر یک از ذرات که مانند راکتوری کوچک فرض می‌شود، جمعیتی از زنجیرهای پلیمر با خواص متوسط متفاوت تشکیل و تجمع می‌یابد.

فرآیند پلیمر‌شدن دوغابی

از اولین فرآیندهایی که در تولید پلی‌اولفین‌ها مورد استفاده قرار گرفت، فرآیند پلیمرشدن دوغابی است که هنوز نیز جزو فرآیندهای متداول است. در این فرآیند، پلیمرشدن به وسیله راکتورهای اتوکلاو یا حلقوی انجام می‌پذیرد. در فرآیند دوغابی-حلال از یک حلال هیدروکربنی برای معلق کردن ذرات پلیمر استفاده می‌شود. تاکنون از حلال‌های بی‌اثر متعددی از بوتان تا C12 استفاده شده است، اما هگزان، هپتان و ایزواکتان از سایر حلال‌ها بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرند. گرچه حلال به طور مستقیم روی پلیمرشدن اثر نمی‌گذارد، اما حلال‌های مختلف ممکن است در رفتار کاتالیزور تغییراتی ایجاد کنند.

در این فرآیند α – اولفین‌های مایع، حلال، کاتالیزور و کمک کاتالیزور به طور پیوسته وارد راکتور پلیمرشدن می‌شوند. مونومرهای گازی و هیدروژن نیز به طور مداوم در حلال دمیده می‌شوند. واکنش در دما و فشار پایین ( 60 تا  C80° و 5 تا 15 بار) انجام پذیرفته و دست‌یابی به مقدار تبدیل زیاد (بیش از 95%) امکان پذیر است. ذرات پلیمر به حالت دوغاب در حلال پراکنده می‌شوند و محصول به شکل گرانول است. توزیع زمان اقامت در هر دو نوع راکتور اتوکلاو و حلقوی مانند راکتور پیوسته هم‌زده است، بنابراین مشخصات محصول دو نوع راکتور تقریبا مشابه است. آن‌چه راکتورهای حلقوی را نسبت به راکتورهای اتوکلاو متمایز می‌سازد، طراحی خاص این راکتورها برای دستیابی به نسبت سطح به حجم بسیار زیاد نسبت به راکتورهای اتوکلاو و نیز سرعت بسیار زیاد سیال در راکتور است.

در فرآیند دوغابی- توده از مونومر مایع به عنوان حلال واکنش استفاده می‌شود. اعمال چنین تغییر ساده‌ای، تغییرات عمده‌ای در طراحی و نیز بازدهی راکتورهای صنعتی ایجاد کرده است. به دلیل بیشتر بودن غلظت مونومر در این فرآیند نسبت به فرآیند دوغابی -حلال، سرعت واکنش و به تبع آن بازدهی فرآیند بسیار بیشتر است. عمده‌ترین کاربرد فرآیند توده در تولید پلی‌پروپیلن بوده است.

بعضی از مزایای راکتورهای دوغابی در مقایسه با فرآیندهای فاز گازی عبارتند از:

1- به دلیل طراحی ساده هزینه کم ساخت، این راکتورها، به ویژه نوع اتوکلاو آن‌ها، برای مطالعات آزمایشگاهی نحوه عملکرد کاتالیزور و سینتیک پلیمر شدن انتخاب مناسبی هستند.

2- استفاده از حلال یا مونومر مایع به مقدار زیاد، کنترل گرما را در این فرآیند آسان و خطر از کنترل خارج شدن را به حداقل می‌رساند.

3- در راکتورهای حلقوی سرعت زیاد گردش مواد داخل راکتور اغتشاش و ضریب انتقال گرمای زیادی ایجاد می‌کند. افزون بر این، سطح انتقال گرمای زیاد دفع موثر گرمای واکنش را ممکن ساخته و بازدهی فرآیند را افزایش می‌دهد.

فرآیند پلیمر شدن فاز گاز

اولین فرآیند فاز گازی که در پلیمر شدن اولفین‌ها استفاده شد، فرآیندی بود که در سال 1960 توسط شرکت BASF ارائه شد. در فرآیند فاز گازی در فشاری حدود 20 بار و دمایی بین 70 تاC ° 90 انجام می‌پذیرد. محصول واکنش به حالت پودر ذرات پلیمر به حالت معلق در فاز گاز است که به راحتی از فاز گاز قابل جداسازی است.

راکتورهای فاز گازی مورد استفاده در پلیمرشدن اولفین‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: راکتورهای بستر سیال و راکتورهای هم‌زده. راکتورهای فاز گازی به ویژه از نوع بستر سیال، معمول‌ترین راکتورهای به‌کار رفته در تولید پلی اتیلن سنگین و پلی اتیلن سبک خطی هستند. هم‌چنین راکتورهای مزبور بهترین انتخاب به عنوان راکتور دوم در تولید پلی‌پروپیلن ضربه‌پذیراند.

در راکتورهای بستر سیال، مونومرهای گازی، عامل انتقال زنجیر، گازهای بی‌اثر و کاتالیزور به‌طور مداوم به راکتور خورانده می‌شوند. دمای پلیمر شدن باید در دمایی به مراتب پایین‌تر از دمای ذوب پلیمر نگه داشته شود تا از کلوخه‌شدن ذرات، اختلال در سیالیت و انسداد در بستر جلوگیری شود. از آن‌جا که ذرات پلیمر در فاز گاز و در نبود حلال تشکیل می‌شوند، پس از خروج محصول از راکتور، نیازی به مراحل جداسازی بعدی (به غیر از مونومر تبدیل نشده و باقی‌مانده در ذرات پلیمر) نخواهد بود. بدون شک این امر یکی از عمده‌ترین مزیت‌های راکتورهای فاز گازی نسبت به دوغابی و محلول است.

فرآیند پلیمر‌شدن محلول

راکتور پلیمر‌شدن در محلول شرکت هوخست مشابه با همان راکتوری بود که زیگلر در یادداشت‌هایی، که منجر به اخذ جایزه نوبل شد، توصیف کرده بود. در فرآیندهای محلول از راکتورهای اتوکلاو، لوله‌ای یا حلقوی استفاده می‌شود. در این فرآیند، از یک حلال آلیفاتیکی استفاده و پلیمر به شکل محلول در حلال تولید می‌شود. اجزای کاتالیزور، مونومرها و حلال به‌طور پیوسته به راکتور پلیمر‌شدن فرستاده می‌شوند. پلیمر‌شدن در دمای بالا ( 175-250 درجه سانتی‌گراد) انجام می‌گیرد تا در این دما پلیمر در حلال انحلال‌پذیر باشد. اما، زمان پلیمرشدن به‌مراتب کوتاه‌تر از سایر فرآیندهاست (5 تا 20 دقیقه در مقایسه با 1 تا 4 ساعت). پس از انجام واکنش، مونومر عمل نکرده با کاهش فشار محلول خارج و محلول در تعدادی تبخیر کننده متوالی تغلیظ می‌شود و پلیمر جامد به‌وسیله یک اکسترودر به شکل گرانول در‌ می‌آید.

 

واحد تحقیق و توسعه شرکت فناوران رنگدانه سپاهان

 

آشنایی کامل با مفاهیم چسبندگی

پوشش‌های پلیمری در کاربردهای تزئینی، حفاظتی و ویژه روی سطوح مختلف از قبیل فلزات، پلاستیک‌ها، سرامیک‌ها و سایر مواد اعمال می‌شوند. در تمام کاربردها، چسبندگی مناسب به زیرآیند، شرط اصلی و ویژگی مهم در سرویس‌دهی این پوشش‌هاست. یک پوشش پلیمری، بدون استحکام چسبندگی کافی، با وجود دارا بودن خواص بسیار خوب از قبیل ظاهر و خواص تزئینی مناسب، مقاومت در برابر شرایط جوی، مواد شیمیایی، تنش‌های مکانیکی، خوردگی یا سایر عوامل مخرب، عملاً بی‌فایده است. بنابراین، یک پوشش پلیمری زمانی از کارایی مطلوب برخوردار است که به سطح زیرآیند بچسبد. افزون بر خواص و ویژگی‌های موردنظر یک پوشش پلیمری در زمان فرمول‌بندی، استحکام چسبندگی لازم به سطح زیرآیند و همچنین مولفه‌های موثر بر ایجاد چسبندگی مناسب در زمان اجرا و تشکیل فیلم و پایداری استحکام چسبندگی، پس از تشکیل فیلم و در زمان سرویس‌دهی نیز باید در نظر گرفته شود. از لحاظ شیمیایی، تشابه بین پوشش‌ها و چسب‌های پلیمری وجود دارد و هر دوی آن‌ها را می‌توان در قالب پوشش‌های آلی در نظر گرفت. یک پوشش پلیمری در اصل، حاوی پلیمری با درجه‌های کم و زیاد پیوند عرضی و مقدار مشخصی رنگ‌دانه و پرکننده است. فلزات، چوب، کاغذ، چرم، پوشاک، بتن یا مصالح ساختمانی، نیز می‌توانند زیرآیند مناسبی برای پوشش‌ها باشند. با این‌حال، در بسیاری از موارد، مواد تشکیل‌دهنده زیرآیند، سفتی و استحکام بیشتری نسبت به پوشش دارند. در چنین شرایطی، در حالتی که سامانه (متشکل از پوشش و زیرآیند) در معرض نیروی خارجی با شدت کافی قرار گیرد، شکست و جدایش در درون لایه پوشش یا در فصل مشترک آن‌ها رخ می‌دهد.

مطابق با استاندارد ASTM D907 با عنوان استاندارد اصطلاحات چسب، چسبندگی این‌گونه تعریف شده است: حالتی که طی آن دو سطح با نیروهای بین سطحی مختلف در کنار هم نگه‌داشته می‌شوند. این نیروها ممکن است مکانیکی، شیمیایی یا فیزیکی باشند. به‌طور کلی، مقاومت پوشش در برابر برداشته‌ شدن و جدا شدن از روی سطحی که بر آن اعمال شده، استحکام چسبندگی نامیده می‌شود.

چسبندگی از دو جنبه پایه و عملی مورد توجه است که در هنگام ارزیابی چسبندگی باید آن‌ها را در نظر گرفت. منظور از چسبندگی پایه تمام نیروهای بین سطحی و بین مولکولی در فصل مشترک یا کار چسبندگی است.  چسبندگی عملی به نیروهایی اطلاق می‌شود که برای جدا کردن دو سطح از یکدیگر به کار می‌رود. به تعبیر دیگر، ترکیبی از تمام نیروهای بین‌مولکولی و بین‌سطحی که باعث ایجاد پدیده چسبندگی در فصل مشترک دو جسم می‌شود، به عنوان کار چسبندگی یا چسبندگی پایه شناخته می‌شوند. در حالی‌که چسبندگی عملی یا اتصال، بیانگر نیروهای لازم برای تخریب یا جدا کردن مواد چسبیده به یکدیگر است.

معمولاً برای ارزیابی چسبندگی پایه از روش‌ها و محاسبات نظری و برای اندازه‌گیری استحکام چسبندگی عملی از روش‌هایی مانند برش متقاطع، جدایش کششی، آزمون پوست‌کندن یا سایر روش‌ها استفاده می‌شود. در حقیقت، چسبندگی عملی شامل چسبندگی پایه است، ولی محدود به آن نیست. حداقل دو نیروی دیگر، کار تغییر شکل پلاستیک و نیروی ذخیره شده کرنش کشسان را نیز شامل می‌شود.

نظریه‌های موجود در توصیف پدیده چسبندگی

نظریه لایه مرزی ضعیف (WBL) : بر اساس نظریه لایه مرزی ضعیف، شکست واقعی در فصل مشترک بین پوشش و زیرآیند اتفاق نمی افتد، بلکه معمولاً شکست در لایه های مرزی ضعیف در درون پوشش یا زیرآیند در نزدیکی فصل مشترک آن‌ها انجام می‌‌گیرد.

نظریه تماس- ترشدن: بر اساس این نظریه، برای ایجاد پیوند بین پوشش و زیرآیند، نیروهای جاذبه وان‌دروالس به تنهایی کافی بوده و استحکام پیوند نیز وابسته به انرژی‌های سطحی و مقدار تماس بین دو سطح است. اگرچه از لحاظ ترمودینامیکی، تر‌شدن مناسب برای ایجاد چسبندگی کافی یک ضرورت است، اما برای ایجاد استحکام لازم چسبندگی پوشش به زیرآیند کافی نیست. در این نظریه، اثر لایه‌های ضعیف مرزی، امکان وجود نقص‌ها یا شکست‌های مکانیکی و اثر وجود آلودگی‌های سطحی در نظر گرفته نمی‌شود.

نظریه جذب: بر اساس نظریه جذب، ایجاد استحکام چسبندگی بین دو جسم، ناشی از تماس نزدیک بین‌مولکولی دو ماده با یکدیگر است. چسبندگی شامل نیروهای بین سطحی به وجود آمده بین اتم‌ها در فصل مشترک است. این نظریه مهم‌ترین سازوکار در دستیابی به چسبندگی است. متداول‌ترین و مهم‌ترین نیروهای تشکیل شده در فصل مشترک پوشش-زیرآیند، نیروهای واندروالس است. افزون بر نیروهای واندروالس، برهم‌کنش‌های اسید-باز و پیوندهای هیدروژنی، که به طور کلی برهم‌کنش‌های اسید-باز در نظر گرفته می‌شوند، نیز ممکن است در ایجاد نیروهای چسبندگی نقش داشته باشند. استحکام چسبندگی به‌طور شایان توجهی با برهم‌کنش‌های اسید-باز بین پوشش و زیرآیند افزایش می یابد. با افزایش خاصیت اسیدی یا قلیایی پوشش و زیرآیند می توان به مقدار زیادی استحکام چسبندگی را افزایش داد. با اصلاح اسیدی سطح یا قلیاییت مواد جامد غیر آلی، می‌توان خواص مکانیکی پوشش را روی زیرآیند از قبیل مدول، ازدیاد طول تا پارگی و چقرمگی را افزایش داد.

نظریه نفوذ: VOYUTSKII و سایرین چسبندگی بین دو سطح پلیمری را نتیجه وجود پدیده نفوذ درونی بیان کردند. این نظریه با مشاهده این نکته تایید می‌شود که استحکام چسبندگی تابعی از افزایش وزن مولکول، ساختار پلیمر و مدت زمان تماس است. بر اساس این مدل، فصل مشترک بین دو ماده دارای حد و مرز مشخصی نیست. فصل مشترک دو ماده پلیمری از قطعه و زنجیرهای پلیمری دو ماده تشکیل شده است. این نظریه زمانی کارآیی دارد که زنجیرها یا قطعه‌های پلیمر تحرک کافی داشته باشند. این پدیده برای اعمال پوشش‌های پایه حلالی، روی سطوح پلیمری(پلاستیکی) صادق است. این نظریه برای سامانه‌هایی که یک جزء یا بیشتر آن‌ها جامدات سخت باشد ( مانند فلزات، شیشه و اکسیدهای فلزی) کاربرد ندارد.

چسبندگی شیمیایی: نظریه ایجاد چسبندگی در اثر پیوند شیمیایی، با فرض تشکیل پیوندهای کووالانسی یا یونی در فصل مشترک پوشش و زیرآیند ارائه شده است. استحکام پیوندهای کووالانسی در حدود 10 تا 100 برابر استحکام نیروهای جاذبه‌ای واندروالس است. با استفاده از ترکیباتی مانند جفت‌کننده کمپلکس‌های کروم، سیلآن‌ها و تیتانات‌ها و همچنین با گروه‌های عاملی آلی شامل ایزوسیانات‌ها، کربوکسیل‌ها، آمین‌ها، هیدروکسیل‌ها و اپوکسی‌ها می‌توان به پیوندهای کووالانسی دست یافت. ثابت شده است، استحکام چسبندگی با افزایش غلظت گروه‌های عاملی در ترکیب افزایش می یابد.

چسبندگی مکانیکی: اتصال مکانیکی پوشش‌ به زبری‌های سطح زیرآیند دلیل اصلی توصیف چسبندگی بر اساس این نظریه است. در چسبندگی مکانیکی، ناهمواری‌های سطح، زمینه مناسبی را برای گیرکردن مکانیکی پوشش به زیرآیند فراهم می‌سازد. اما، اگر تماس مناسبی بین پوشش و زیرآیند وجود نداشته باشد، افزایش ناهمواری‌های سطحی، ایجاد فضاهای خالی  بین پوشش و زیرآیند، موجب کاهش استحکام چسبندگی مکانیکی می‌شود.

در کاربردهای عملی آبکاری فلزات روی زیرآیندهای پلیمری، از حک کننده‌ها برای ایجاد زبری و افزایش چسبندگی استفاده می شود. موارد کاربرد متعدد دیگری از قبیل ایجاد لایه اکسید آندی روی آلومینیم، پوشش‌های مذاب پلی‌اتیلنی روی فلزات و سایر موارد وجود دارند. کاربرد نظریه چسبندگی مکانیکی روی سطوح متخلخل از قبیل چوب، پارچه و کاغذ از اهمیت زیادی برخوردار است. در مقابل، از آنجا که معمولاً چسبندگی بهتر روی سطوح صاف مانند شیشه حاصل می‌شود، اعتبار این نظریه مورد سوال قرار می‌گیرد. بررسی ‌ها نشان داده است، در بسیاری از موارد، با سایش مکانیکی سطح، مقدار استحکام چسبندگی افزایش می‌یابد.

چسبندگی الکتروستاتیکی: در نظریه چسبندگی الکتروستاتیکی، وقتی دو سطح مختلف به یکدیگر نزدیک و متصل می شوند، به علت ایجاد یک لایه دوگانه الکتریکی در فصل مشترک دو سطح، مانند یک خازن، یک انتقال بار انجام می‌شود. نظریه الکتروستاتیک از این ایده الگو گرفته است که وقتی دو سطح در تماس با یکدیگر قرار می‌گیرند، الکترون‌های یکی به دیگری منتقل می‌شود. در نتیجه یک لایه مضاعف الکتریکی تشکیل می‌شود که منجر به ایجاد نیروی جذب بین دو جسم می‌شود.

پس به طور کلی از تلفیق نظریه‌های گفته شده می توان نتیجه گرفت، چسبندگی یک پدیده بین سطحی متشکل از نیروهای فیزیکی و شیمیایی، به هنگام شکل گرفتن فصل مشترک بین دو سطح است. استحکام چسبندگی معیاری از درجه اتصال دو سطح به یکدیگر است و این اتصال تابعی از تر شدن، انرژی‌های سطحی نسبی هر دو فاز و سینتیک تر شدن است.

اثر زیرآیند بر استحکام چسبندگی

پدیده چسبندگی پوشش‌های آلی به زیرآیندهای فلزی در سطح بالایی از توسعه و کاربردهای عملی قرار دارد. نقش انرژی سطح، عاملیت شیمیایی، بی‌نظمی‌های سطح و آلاینده‌ها ( اکسیدها، آب جذب شده و غیره) در استحکام چسبندگی در آن‌ها، به خوبی شناخته شده است. از سوی دیگر، چسبندگی پوشش‌های پلیمری به زیرآیندهای پلیمری(پلاستیکی) قدری پیچیده‌تر است. اغلب سطوح پلیمری به‌دلیل انرژی سطحی کم، به‌سختی تر می‌شوند. خنثی بودن سطح و عدم وجود گروه‌های عاملی روی سطح آن‌ها، وجود آلودگی‌ها (روغن‌ها، روان‌کننده‌ها و نرم‌کننده‌ها) در سطح آن‌ها و همچنین لایه‌های ضعیف مرزی، موجب کاهش شانس تشکیل پیوندهایی با استحکام مناسب در فصل مشترک سطح پلیمری با پوشش‌های آلی می‌شود. به همین دلیل، برای ایجاد چسبندگی مناسب روی سطوح پلیمری نیز، از روش‌های اصلاح سطح استفاده می‌شود. در نبود آماده‌سازی سطح، چسبندگی پوشش به سطح زیرآیند، اغلب از راه نیروهای جاذب واندروالس یا قطبی-دوقطبی، درگیری‌های مکانیکی (زبری و بی‌نظمی‌های سطح) و نفوذ درونی تامین می‌شود.

پوشش‌های آلی دارای فرمول‌بندی پیچیده‌ای هستند. در نتیجه، شیمی پلیمر در حال تشکیل در فصل مشترک با زیرآیند، به وضوح تحت تاثیر سطح جامد قرار می‌گیرد. در فصل مشترک، پوشش‌های پلیمری در لایه مرزی، صرف‌نظر از این که زیرآیند فلز، پلاستیک یا ترکیب غیرآلی باشد، ممکن است تا حدی متفاوت از توده پوشش باشد. پس از تشکیل فیلم نیز ممکن است که پوشش متخلخل و نفوذپذیر باشد. بنابراین، پیرشدگی فیزیکی و هوازدگی، با نفوذ آب اکسیژن و سایر عوامل به فصل مشترک پوشش و زیرآیند، ممکن است موجب کاهش استحکام یا از بین رفتن چسبندگی شوند. در واقع، برخی از پوشش‌ها که دارای استحکام چسبندگی قابل قبول در حالت خشک هستند، ممکن است زمانی که در معرض رطوبت زیاد یا غوطه‌وری در آب به مدت چند ساعت قرار گیرند، استحکام چسبندگی خود را از دست دهند.

بروز تغییر در زیرآیند ممکن است، استحکام چسبندگی را تحت تاثیر قرار دهد. تاول‌زدگی و تشکیل محصولات خوردگی، اغلب به عنوان نقص در چسبندگی در نظر گرفته می‌شود. البته این نکته باید یادآوری شود، نقص در چسبندگی به تنهایی، عامل بروز خوردگی در فلز نیست، بلکه موجب تسریع رشد محصولات خوردگی در زیر لایه پوشش و تشدید خوردگی می‌شود. اگرچه در اثر پدیده هوازدگی و عدم وجود خوردگی، ممکن است جدایش لایه‌های پوشش انجام گیرد.

گچی شدن بین سطحی آستر اپوکسی و لایه رویه، در اثر عبور پرتوهای UV از لایه رویه، نیز از مشکلات شایع است. جدا شدن لایه‌ای پوشش شفاف یا نیمه شفاف پوشش خارج از ساختار زیرآیند چوبی، زیر پرتوهای UV، رطوبت و اکسیژن، نیز ممکن است، رخ دهد و بدون آسیب دیدن پوشش، زیرآیند چوبی تخریب می‌شود. راه حل مشکل این است که با افزودن ترکیبات آلی یا معدنی جاذب UV به پوشش، زیرآیند چوبی از تخریب محافظت می‌شود.

اندازه‌گیری استحکام چسبندگی

به طور کلی، مقاومت پوشش در برابر برداشته شدن و جدا شدن از سطحی که بر آن اعمال شده، استحکام چسبندگی نامیده می‌شود. چسبندگی می‌تواند بین پوشش و زیرآیند، بین لایه‌های آستر و رویه، بین پوشش‌های تازه و موجود روی سطح و غیره وجود داشته باشد. افزون بر این، چسبندگی پوشش به لایه زیرین باید در شرایط مختلف آب و هوایی، شست‌وشو و محیط‌های مرطوب، به قدر کافی مقاوم باشد.

برای اندازه‌گیری استحکام چسبندگی کاربردی از روش‌هایی مانند برش متقاطع، جدایش کششی، آزمون پوست‌کندن می توان استفاده کرد.

تعیین استحکام چسبندگی به روش برش متقاطع: متداول‌ترین روش آزمون برای ارزیابی چسبندگی پوشش‌ها روی زیرآیند در موارد کارگاهی، تعیین استحکام چسبندگی به روش برش متقاطع است. مطابق استاندارد ASTM D3359 با عنوان روش استاندارد برای اندازه‌گیری استحکام چسبندگی به روش چسب نواری آزمون به دو روش انجام می‌شود.

تعیین استحکام چسبندگی به روش جدایش کششی: مطابق استاندارد ASTM D4541 با عنوان روش آزمون استاندارد برای تعیین استحکام جدایش کششی پوشش‌ها با استفاده از دستگاه قابل حمل چسبندگی، اندازه‌گیری استحکام چسبندگی به روش جدایش کششی انجام می‌شود. نتایج حاصل این روش آزمون، نسبت به روش برش متقاطع، قابل اعتمادتر است و به طور مستقیم به خواص چسبندگی فیلم مربوط می‌شود.

تعیین استحکام چسبندگی روی زیرآیند پلاستیکی به روش پوست کندن: هنگامی که یک نوار چسب انعطاف پذیر روی یک زیرآیند با پوشش سخت، چسبانده و سپس جدا شود، فرایند جدا کردن چسب با واژه پوست کندن شناخته می‌شود. مقدار نیروی کششی مورد نیاز برای این آزمون، تابعی از خواص رئولوژیکی لایه پشت چسب و استحکام پیوند بین لایه چسب و سطح پوشش است.

آزمون کشش مستقیم: روشی است که از مدت‌های مدید به عنوان آزمون تعیین استحکام چسبندگی پوشش به کار می‌رفته است. استاندارد ASTM D5179 با عنوان روش آزمون استاندارد برای اندازه گیری چسبندگی پوشش‌های آلی به زیرآیندهای پلاستیکی به وسیله آزمون کشش مستقیم، برای این منظور استفاده می‌‌شود.

آزمون خراش، آزمون Chisel، آزمون خمش و آزمون صیقل‌کاری از دیگر روش‌هایی هستند که برای تعیین استحکام چسبندگی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

 

واحد تحقیق و توسعه شرکت فناوران رنگدانه سپاهان

کاتالیزور زیگلر-ناتا

در سال 1898، برای اولین بار Von Pechmann پلی اتیلن را که در آن زمان پلی متیلن نامیده می‌شد با محدوده وزن مولکولی کم و به طور اتفاقی از دی آزو متان تهیه کرد. در سال 1930، Mervel  و Friedrich با استفاده از آلکیل لیتیم، اتیلن را به پلی‌اتیلن با وزن مولکولی کم پلیمر کردند. در سال 1935، پژوهشگران شرکت ICI در مجاورت آغازگر رادیکالی بنزوئیل پروکسید، فشار atm 1000-3000 و دمای بالای  100-3000 درجه سانتی گراد گاز اتیلن را پلیمر کردند. حاصل این پلیمر شدن، پلی‌اتیلن سفیدرنگ و موجی شکل با دمای ذوب پایین بود. بازده واکنش حدود 16% و چگالی محصول برابر با g/cm3 0.91-0.92 بود. پلی‌اتیلن حاصل به علت شاخه‌دار بودن، دارای مقاومت مکانیکی و بلورینگی کم بود و در برابر حلال‌ها و مواد شیمیایی مقاومتی نداشت که پلی‌اتیلن سبک (LDPE) نامیده شد. تحقیقات زیگلر و همکارانش و به دنبال آن تلاش‌های ناتا در زمینه ترکیبات آلی فلزی و کاربرد آن‌ها برای پلیمر شدن اتیلن در سال 1953 منجر به کشف کاتالیزورهای زیگلر-ناتا شد که یکی از بزرگترین موفقیت‌های علمی در زمینه سنتز پلیمرها از سال 1953 تاکنون بوده است.

بر اساس این کشف، با استفاده از ترکیبات آلکیل آلومینیم همراه با نمک هالید فلزات واسطه در محیط هیدروکربنی بی‌اثر، پلیمر شدن اتیلن در شرایط آسان‌تری از دما و فشار نسبت به سال 1935 انجام گرفت. این کاتالیزورها، نسل اول کاتالیزورهای زیگلر- ناتا را تشکیل دادند. این نسل تنها از کاتالیزور و کمک کاتالیزور تشکیل شده بود و اثری از نگه‌دارنده در ساختار کاتالیزور مشاهده نمی‌شد. استفاده از نگه‌دارنده در کاتالیزورهای مصرفی برای پلیمر شدن α- اولفین‌ها به سال 1950 بر‌می‌گردد. طی آن سال‌ها هم‌زمان و به طور مستقل در چند آزمایشگاه صنعتی در ایالات متحده آمریکا پژوهش‌هایی روی ساخت کاتالیزورهای نگه‌داری شده روی پایه‌هایی مانند آلومینا و سیلیکا در حال انجام بود که منجر به کشف تعدادی از کاتالیزورهای مشابه شد. در سال 1954، کشف زیگلر توسط پروفسور ناتا برای سایر α-اولفین‌ها توسعه یافت. فعالیت کاتالیزور زیگلر- ناتا برای تعداد زیادی از فلزات واسطه بررسی شد. از میان این فلزات استفاده از استیل استونات زیرکونیم همراه تری اتیل آلومینیم منجر به تولید پودر سفیدرنگی از پلی‌اتیلن خطی با جرم مولکولی زیاد شد. زیگلر پلیمر شدن را با اتیلن آغاز کرده بود اما، امروزه تعدادی از مونومرهای هیدروکربنی طی فرایندهای پلیمر‌شدن در محلول، به حالت دوغابی و در فاز گازی در سیستم‌های باز یا بسته با استفاده از این کاتالیزورها پلیمر می‌شوند. این کاتالیزورها در زمینه اتیلن قابلیت تولید پلیمرهای خطی با جرم مولکولی و بلورینگی زیاد را دارند.

کاربرد عمده کاتالیزورهای زیگلر-ناتا در پلیمر شدن ‌‌α-اولفین‌ها نظیر اتیلن، پروپیلن، بوتادی‌ان، 1-بوتن و کوپلیمر و ترپلیمرهای آن‌ها است. فعالیت بسیار زیاد این کاتالیزورها از زمانی مطرح شد که نگه‌دارنده‌ها استفاده شدند. از میان نگه‌دارنده‌های متفاوت به‌کارگرفته‌شده، ترکیبات منیزیم بهترین نقش را ایفا می‌کنند. به‌ویژه هنگامی که از ترکیب MgCl2 به عنوان نگه‌دارنده استفاده می‌شود. به طور کلی، MgCl2  به کار رفته باید فعال شود که با روش‌های فیزیکی و شیمیایی فعال می‌شود. معمولاً ترکیب Mg(OEt)2 به عنوان ترکیب منیزیم اولیه استفاده می‌شود. این ترکیب در جریان تهیه کاتالیزور طی یک رشته واکنش‌های شیمیایی شدید به   MgCl2فعال تبدیل می‌شود. شدت زیاد واکنش‌های شیمیایی انجام شده باعث ریزتر شدن ذرات نگه‌دارنده و ایجاد خلل و فرج زیاد در سطح آن‌ها می‌شود. کاتالیزور استفاده شده از نوع TiCl4 است که به عنوان بهترین کاتالیزور از نوع زیگلر- ناتا برای پلیمر شدن اتیلن شناخته شده است.   

دسته‌بندی انواع کاتالیزوهای مصرفی برای پلیمر‌شدن α– اولفین‌ها

کاتالیزورهای مصرفی برای پلیمر شدن α- اولفین‌ها به چهار دسته عمده تقسیم می‌شوند:

  • کاتالیزورهای فیلیپس
  • کاتالیزورهای زیگر-ناتا
  • کاتالیزورهای متالوسن
  • کاتالیزورهای فرامتالوسن

کاتالیزورهای فیلیپس: این کاتالیزورها پیش از کاتالیزورهای زیگلر- ناتا کشف شده بودند و از اکسید‌های فلزات واسطه گروه‌های V-VII جدول تناوبی تهیه می‌شوند و به طور عمده برای پلیمر‌شدن اتیلن و تولید پلی‌اتیلن با چگالی زیاد در شرایط ملایمی از دما و فشار استفاده می‌شوند و امکان تولید بیش از 50 نوع پلی‌اتیلن تجاری نیز با این نوع کاتالیزورها وجود دارد. معمولاً برای افزایش فعالیت کاتالیزور، اکسید‌های فلزات واسطه روی سطح ماده‌ای با مساحت سطح زیاد نظیر سیلیکا-آلومینا و غیره نشانده می‌شوند. نوعی از این کاتالیزورها‌ CrO3 بدون آب است که روی پایه‌های یاد‌ ‌شده نشانده می‌شوند.

فرایند‌های پلیمرشدن با کاتالیزوهای فیلیپس شامل فرایندهایی از نوع دوغابی، در محلول و فاز گازی هستند. این کاتالیزورها نیز جزو اولین کاتالیزورهای فشار کم برای پلیمرشدن آلکن‌ها قرار گرفتند. کاتالیزور تری‌اکسید کروم نشانده شده روی سیلیکا که توسط شرکت فیلیپس توسعه داده شد، مهم‌ترین کاتالیزور از این نوع است.

کاتالیزورهای متالوسن: کاتالیزورهای متالوسنی زیادی برای پلیمر‌شدن و کوپلیمر‌شدن α- اولفین‌ها ساخته شده‌اند. اصطلاح متالوسن از ترکیب ساندویچی دی‌سیکلوپنتادی‌انیل آهن گرفته شده است که در آن دو گروه سیکلوپنتادی‌ان اتم آهن را به حالت دو سطح موازی به شکل ساندویچی در بر گرفته‌اند. کاتالیزورهای متالوسن مناسب برای پلیمر شدن اولفین‌ها ترکیبات دوجزیی از فلزات واسطه گروه IV همراه با کمک کاتالیزور متیل آلومینوکسان، MAO، هستند. MAO محصول هیدرولیز کنترل‌شده تری متیل آلومینیم (TMA) است. متالوسن بر اساس تعریف مزبور یک کاتالیزور دوتایی است که یک سیستم کاتالیزوری همگن را تشکیل می‌دهد. اما در مقیاس صنعتی این کاتالیزور روی مواد جامد پودری مانند SiO2، Al2O3  یا MgCl2  نگه‌داری می‌شود. متداول‌ترین آن‌ها اکسیدهای فلزی به‌ویژه SiO2 هستند.

کاتالیزورهای فرا‌متالوسن: این کاتالیزورها ساختار ایمینی و فسفوایلیدی دارند. کوپلیمرشدن مونومرهای قطبی و غیرقطبی و پلیمر شدن پلیمرهای آلیفاتیک حلقوی و نیز آلی-فلزی‌ها و فرایندهای ROMP، ADMET با استفاده از این کاتالیزورها در محیط آبی انجام می‌گیرد. کمپلکس‌های پالادیم ایمین‌دار نقش اساسی در این زمینه دارند. با این روش کوپلیمر شدن 1- اولفین‌ها با CO به شکل کوپلیمر متناوب قابل انجام است.

کاتالیزورهای زیگلر-ناتا: از مهم‌ترین دستاوردها در زمینه شیمی پلیمرهای مصنوعی از سال 1953 تاکنون کشف زیگلر و همکارانش بوده است. آن‌ها طی پژوهش‌های خود متوجه شدند که ترکیبات آلکیل‌آلومینیم همراه با هالیدهای تعدادی از فلزات واسطه در محیط هیدروکربنی خنثی می‌تواند اتیلن را در دما و فشارهای معمولی پلیمر کند.به طوری‌که پلیمر جامد حاصل دارای وزن مولکولی زیاد و ساختار خطی است.

با یک تعریف کلی می‌توان گفت که کاتالیزورهای زیگلر-ناتا نتیجه واکنش نمک‌های فلزات واسطه (عمدتاً نمک هالید) عناصر گروه‌های IV-VIII جدول تناوبی نظیر تیتانیم، وانادیم، کروم، زیرکونیم و غیره با آلکیل، آریل یا هیدرید عناصر گروه‌های I-IV جدول تناوبی است. این نوع کاتالیزورها در یک حلال یا رقیق‌کننده بی‌اثر و اتمسفر خنثی تشکیل می‌شوند. این تعریف بسیار گسترده است و هر ترکیبی از این دو جزء، کاتالیزور فعالی برای پلیمر‌شدن اتیلن و سایر α-آلکن‌ها تولید نمی‌کند. نوع حلال و رقیق‌کننده باید به‌طور روشن در سیستم کاتالیزوری زیگلر-ناتا مشخص شود. به‌طور عمده، پلیمر‌شدن در حلال خنثی مانند نرمال‌هپتان یا تولوئن انجام می‌گیرد. این نوع پلیمر شدن به‌نام پلیمر‌شدن کوئوردیناسیونی معروف است. معمولاً به کاتالیزورهای زیگلر-ناتا مواد آلی و معدنی برای افزایش فعالیت و بهبود فضاویژگی افزوده می‌شود.

اجزای کاتالیزورهای زیگلر-ناتا

کاتالیزورهای زیگلر-ناتا از اجزای مختلفی تشکیل شده‌اند، از جمله آن‌ها می‌توان به پایه یا پایه‌های استفاده‌شده در ساخت کاتالیزور، الکترون‌دهنده‌های داخلی و الکترون‌دهنده‌های خارجی اشاره کرد. مواد معدنی استفاده شده معمولاً MgCl2،SiO2، Al2O3 و غیره هستند که به عنوان نگه‌دارنده در کاتالیزور به‌کار می‌روند. مواد آلی مصرفی معمولاً الکترون‌دهنده‌ها هستند که برای افزایش فعالیت و بهبود فضا ویژگی به کاتالیزورها افزوده می‌شوند. الکترون‌دهنده‌های داخلی نظیر اتیل بنزوات، دی‌نرمال‌بوتیل فتالات، دی‌ایزوبوتیل‌فتالات، دی‌اترها و الکترون‌دهنده‌های خارجی مانند متیل پاراتولوئیت، آلکوکسی سیلان نظیر دی‌متوکسی‌متیل‌سیکلوهگزیل‌سیلان هستند که برای بهبود تک‌نظمی و غیره استفاده می‌شوند. از گاز هیدروژن برای افزایش واکنش‌های انتقال به زنجیر و کاهش جرم مولکولی پلیمر استفاده می‌شود.

 

واحد تحقیق و توسعه شرکت فناوران رنگدانه سپاهان

پوشش‌های پلیمری و فرآیندهای تشکیل فیلم

رنگ و پوشش همه جا در اطراف ما دیده می‌شوند. در درون ساختمان ها، پوشش دیوارها، مبلمان، لوازم منزل و حتی در محل هایی که امکان رویت مستقیم ندارند، مانند پوشش سیم های انتقال جریان الکتریسیته، بردهای مدار چاپی درون وسایل صوتی و تصویری و غیره، به کارگیری گسترده پوشش‌ها  و رنگ ها مشهود است. در بیرون از ساختمان نیز از پوشش قطعات داخلی و خارجی اتومبیل‌ها، خط کشی‌های ترافیکی، مخازن نگه داری ترکیبات نفتی و محصولات پتروشیمی گرفته تا سایر کاربردهای رنگ و پوشش، چشم هر بیننده ای را نوازش می‌کند.

پوشش‌ها  را می‌توان هم بر اساس حالت ظاهری آ‌‌ن‌ها، مانند شفاف، رنگدانه دار، متالیک، براق یا سایر و هم بر اساس نقش و هدفی که بر عهده آ‌‌ن‌هاست، مانند ایجاد مقاومت در برابر خوردگی، مقاومت در برابر سایش، مقاومت در برابر سرخوردگی، ایجاد زیبایی و آثار تزئینی، حساسیت نوری و غیره تعریف کرد. دراینجا، واژه پوشش فقط برای پوشش‌ها یی با پیوندهای آلی (پلیمری)، که به منظور ایجاد یا رسیدن به اهداف خاصی روی سطح اجرا می‌شوند، به کار برده می‌شود. پوشش‌ها ی آلی کاربردهای متعددی را از قبیل پوشش‌ها ی تزئینی، ساختمانی، صنعتی، جوهرهای چاپ، رنگ‌های آرایشی و بهداشتی شامل می‌شود.

اصلی ترین ماده اولیه هر نوع پوشش سطح، رزین یا پیونده آن است که وظیفه ایجاد فاز پیوسته برای پراکنش رنگدانه، تشکیل فیلم جامد یکنواخت با قابلیت چسبندگی مناسب به سطح زیرآیند و ایجاد خواص موردنیاز را برعهده دارد.

فرآیندهای تشکیل فیلم پوشش‌های پلیمری پس از اجرا

مرحله تشکیل فیلم پوشش‌های سطح را می‌توان از جمله مهم ترین مراحل تهیه، اجرا و سرویس دهی پوشش‌ها  دانست. چنانچه فرآیند تشکیل فیلم به خوبی انجام نگیرد، در زمان سرویس دهی، پوشش دچار نقص، تضعیف و از بین رفتن خواص می‌شود. در این فرآیند، مواد پوششی از حالت عموماً مایع ( به استثنای پوشش‌ها ی پودری یا مذاب داغ) به فیلم جامد تبدیل می‌شوند. به دلیل ماهیت ساختاری پوشش‌ها ی پلیمری، فرآیند تشکیل فیلم طی مراحل متعدد انجام می گیرد.

برای دنبال کردن و ارزیابی مراحل پخت از روش های متعددی می‌توان بهره جست. از مهم ترین این روش ها در بررسی فرآیند تشکیل فیلم در پوشش‌ها ی پلیمری، ارزیابی گرانروی پوشش (یا دمای انتقال شیشه ای Tg) است.

پلیمرهایی که در تهیه فیلم های پوششی به کار می روند به دو دسته تبدیل پذیر ( تغییر در ساختار شیمیایی و وزن مولکولی در زمان تشکیل فیلم) و تبدیل ناپذیر ( بدون تغییر در ساختار شیمیایی) تقسیم می‌شوند.

فرآیند تشکیل فیلم آ‌‌ن‌ها را بر حسب سازوکار تشکیل و قابلیت برگشت پذیری فیلم می‌توان به گروه های زیر تقسیم بندی کرد.

1-   پلیمرهای گرمانرم:

تشکیل فیلم در پلیمرهای گرمانرم در نتیجه تبخیر حلال بوده و فرآیندی کاملاً فیزیکی است. در این فرآیند، هنگام تشکیل فیلم تغییری در وزن مولکولی و ساختار شیمیایی پلیمر به وجود نمی آید. فیلم های گرمانرم پس از تشکیل فیلم، مجدداً در یک حلال مناسب حل و به مایع تبدیل می‌شوند. رزین های نیتروسلولوزی نمونه شناخته شده ای از این نوع سامانه ها هستند که به عنوان لاک های فوری کاربرد زیادی در صنایع پوششی دارند. برخی از پلیمرهای گرمانرم که در صنایع پوششی کاربردهای بیشتری دارند، عبارتند از: آکریلیک ها، وینیل ها، لاستیک های کلردارشده، استرهای سلولوز و رزین های قیری و استیرنی.

پلیمرهای گرمانرم از مولکول های خطی با زنجیرهای بلند و انعطاف پذیر تشکیل شده اند که اتصالات بین زنجیرهای اصلی، فیزیکی و از نوع پیوندهای ثانویه اند. گرانروی ترکیبات گرمانرم در مقایسه با سامانه های گرماسخت، به علت وزن مولکولی زیادتر، بیشتر است. بنابراین، دستیابی به گرانروی مطلوب در زمان اعمال پوشش، نیاز به حلال بیشتر و قوی تر دارد.

2-   لاتکس‌های پلیمری:  

لاتکس‌ها، پلیمرهایی با وزن مولکولی زیادند که به روش پلیمر شدن امولسیونی تهیه شده و به شکل بسته های جدا از یکدیگر (قرار گرفته در ذرات میسل) در درون فاز پیوسته (آب) پراکنده شده اند. لاتکس‌های پلیمری به ویژه رزین های آکریلی از مخلوط مونومرها تهیه می‌شوند تا افزون بر تنظیم Tg پلیمر در حد لازم، از لحاظ خواص فیزیکی و مکانیکی مانند سختی، انعطاف پذیری و چسبندگی، هزینه توازن مناسبی را دارا باشد.

لاتکس‌ها را بر حسب ماهیت شیمیایی، می‌توان به دو گروه عمده تقسیم کرد: گروه اول سامانه های لاتکس بوده که شامل وینیل استات بر پایه پلیمرهای آکریلی، پلیمرهایی بر پایه وینیل کلرید، پلیمرهای آکریلی و پلیمرهای بر پایه استیرن بوتادی ان هستند. گروه دوم لاتکس‌ها، پلاستی سل ها، ارگانوسل ها و پراکنش های غیر آبی بوده که این دسته هم شامل وینیل ها، آکریلی ها و پلی اولفین ها و فلوئوروپلیمرها هستند.

3-   سامانه های پخت شونده:

سامانه هایی هستند که فیلم آ‌‌ن‌ها در نتیجه انجام واکنش های شیمیایی بین اجزای واکنشگر تشکیل می‌شود. واکنش های شیمیایی که در تشکیل پوشش‌ها ی پلیمری گرماسخت نقش دارند، به دو شکل افزایشی( مانند سامانه های اپوکسی- آمین) یا تراکمی ( مانند رزین های فنولی و سیلیکونی) انجام می‌شود. در واکنش های افزایشی، هیچ گونه محصول جانبی یا فرعی در نتیجه واکنش بین اجزای اصلی سامانه به وجود نمی آید. این در حالی است که در واکنش های تراکمی، افزون بر محصول اصلی واکنش، ترکیبات جانبی کوچک مولکول (مانند آب یا الکل ها) نیز به وجود می آیند.

4-   سامانه های خشک شونده:

سامانه های خشک شونده به سامانه هایی اطلاق می‌شود که تشکیل فیلم در آ‌‌ن‌ها در نتیجه انجام واکنش های شیمیایی بین رزین با اکسیژن موجود در محیط مانند سامانه های بر پایه روغن های غیر اشباع (آلکید، اپوکسی استر) یا با رطوبت موجود در محیط مانند سامانه های یورتانی است. سامانه های خشک شونده را می‌توان به سامانه های فعال در اتمسفر و سامانه های پخت شونده با رطوبت تقسیم کرد. پوشش‌ها ی تک جزئی بدون رنگ دانه، پخت شونده با رطوبت معمولاً برای زیرآیندهای چوبی، مانند پارکت، کف پوش و سایر کاربردهای داخل ساختمان، استفاده می‌شوند. یکی دیگر از کاربردهای مهم این نوع پوشش‌ها ، درزگیری یا پوشش‌ها ی سقف های بتنی و کف های بی درز تزئینی است.

 

تشکیل فیلم از پیوندهای گرمانرم:

ایجاد فیلم از پلیمرهای گرمانرم به روش های مختلف امکان پذیر است. یکی از ساده ترین آ‌‌ن‌ها حل کردن پلیمر خطی در حلال مناسب (یا مخلوطی از حلال ها) با غلظت مناسب برای اعمال است. سپس، پوشش اعمال شده و نهایتاً با تبخیر حلال، فیلم آن تشکیل می‌شود. در روش دیگر، پوشش مورد نظر ابتدا تا دمای بیش از دمای ذوب پلیمر گرما داده می‌شود. سپس در حالت مذاب با افشانه، اسکرید و سایر روش های مناسب روی سطح زیرآیند اعمال می‌شود. علائم جاده ای گرمانرم مثال مناسبی از کاربرد روش گرمایی برای اجرای پوشش است. مواد گرمانرم ترافیکی بر اساس ساختار رزینی به سه نوع عمده آلکیدی، هیدروکربنی و اپوکسی تقسیم بندی می‌شوند. پوشش‌ها ی پودری گرمانرم هم مثال دیگری از پوشش‌ها ی گرمانرم اند که با استفاده از گرما ابتدا ذوب و سپس روی سطح اجرا می‌شوند.

در سامانه های گرمانرم، وزن مولکولی قابل توجهی برای رسیدن به خواص فیزیکی و مکانیکی مطلوب مورد  نیاز است.  بدین علت برای رسیدن به گرانروی مناسب برای اعمال پوشش به مقدار بسیار بیشتری حلال (گاهی %80 تا%90) نیاز است. هر قدر سرعت تبخیر حلال بیشتر باشد، زمان تشکیل فیلم کوتاه تر و مقدار حلال حبس شده در پوشش نیز کمتر می‌شود.

 

تشکیل فیلم از محلول رزین گرماسخت

به دلیل وزن مولکولی نسبتاً کم رزین های گرماسخت، برای تنظیم گرانروی مناسب برای اجرای پوشش، به حلال کمتری نیاز است. در این نوع سامانه پس از اعمال پوشش، ابتدا حلال موجود در پوشش تبخیر و سپس واکنش های تشکیل فیلم (واکنش های پلیمر شدن و شبکه ای شدن) آغاز می‌شود و تا رسیدن به وزن مولکولی موردنظر، ادامه پیدا می‌کند. واکنش های شبکه ای شدن ممکن است در دمای محیط یا در دمای زیاد (سامانه های پخت شونده ) انجام شود. مشکل اساسی در سامانه های شبکه ای شونده، ارتباط بین پایداری پوشش در زمان انبارش و زمان و دمای مورد نیاز برای شبکه ای شدن پس از اعمال است. حالت ایده ال این است که پوشش به گونه ای باشد که بتوان آن را ماه ها و سال ها در انبار نگه داشت، بدون آنکه افزایش قابل توجهی در گرانروی ، در اثر واکنش های شبکه ای ناخواسته، به وجود آید. از سوی دیگر، پس از اعمال نیز حداکثر شبکه ای شدن در حداقل زمان و در کمترین دمای ممکن انجام گیرد.

در سامانه های گرماسخت که تبخیر حلال و واکنش های شبکه ای شدن به طور هم زمان انجام می گیرد، هر قدر سرعت تبخیر حلال بیشتر باشد، غلظت حلال از عمق به سطح کاهش می یابد. در نتیجه در لایه های نزدیک به سطح، واکنش های شبکه ای شدن با سرعت بیشتری پیش می رود. هر قدر شبکه ای شدن لایه ها بیشتر شود، نفوذ حلال از لایه های زیرین به سطح با سختی بیشتری انجام می گیرد. در این حالت مولکول های حلال با پرش به فضاهای خالی بین زنجیرهای پلیمری به سمت سطح حرکت می کنند. با پیشرفت واکنش های پخت و کاهش فضاهای خالی، حرکت حلال آهسته تر و سخت تر می‌شود. در این حالت گفته می‌شود، سازوکار تبخیر حلال تحت کنترل نفوذ است.

 

تشکیل فیلم با به هم پیوستگی ذرات پلیمری (لاتکس)

تشکیل فیلم محلول های گرمانرم حاوی ذرات پلیمری نامحلول (لاتکس) پس از اعمال، شامل تبخیر ترکیبات فرار از سامانه و سپس به هم پیوستگی ذرات در یکدیگر به شکل یک فیلم پیوسته است. یک سامانه لاتکس از پراکنش ذرات پلیمری با وزن مولکولی زیاد در آب تشکیل شده است.

بیشتر لاتکس‌ها از راه واکنش های رادیکال آزاد شروع شده و با فرآیندهای پلیمر شدن رشد زنجیر، تهیه می‌شوند. به علت اینکه ابتدا مونومرها در آب به حالت امولسیون در می آیند، واکنش های تشکیل لاتکس را پلیمر شدن امولسیونی می نامند. مراحل تشکیل فیلم در سامانه های لاتکسی (گرمانرم) به اینصورت تقسیم می‌شوند: 1- تبخیر آب و حلال های محلول در آب از سطح (افزایش غلظت لاتکس) 2- تغییر شکل ذرات میسل، پاره شدن آ‌‌ن‌ها و تشکیل فیلم ضعیف پلیمری 3- به هم پیوستگی ذرات لاتکس 4- حداقل دمای تشکیل فیلم (کمترین دمایی که در آن به هم پیوستگی ذرات پلیمر و حصول یک فیلم یکنواخت انجام گیرد).

به طور کلی باید در نظر داشت که خواص فیزیکی و مکانیکی یک پوشش، تحت تاثیر ساختار و فرآیند تشکیل فیلم آن قرار دارد، بنابراین به منظور ارزیابی صحیح یک سامانه پوششی و انتخاب پوشش بر اساس انتظارات کاربردی آن، در وهله نخست باید به فرآیند تشکیل توجه شود. سپس با توجه به انتظارات از پوشش، نوع آن بر اساس ساختار و فرآیند تشکیل فیلم انتخاب شود.

 

واحد تحقیق و توسعه شرکت فناوران رنگدانه سپاهان

 

فرمولاسیون‌های خاص پوشش‌های یورتان و خواص آن‌ها برای کاربردهای مختلف

کاربردهای عمومی

با کوشش‌های بایر و همکارانش، پوشش‌های یورتان در اروپا و بخصوص در آلمان در زمینه‌های مختلف صنعتی کاربردهای بسیار وسیعی یافته‌اند. از زمان جنگ جهانی دوم که هواپیماهای آلمانی با رنگ‌های یورتانی پوشش داده شدند، استفاده فزاینده از پوشش‌های یورتان برای کاربردهای صنعتی توسعه یافته است. کاربردهای عادی این پوشش‌ها مصارف پوششی: تجهیزات کوره‌های آهنی، مخازن ذخیره روغن و گازوئیل، انبارهای نفتکش‌های اقیانوس‌پیما، سطوح داخلی و خارجی وسایط نقلیه ریلی و چرخی و تجهیزات نقل و انتقال را شامل می‌گردد. مصارف دیگر این پوشش‌ها کاربردهای الکتریکی نظیر روکش سیم، لاک برای کف‌پوش‌های چوبی و سطوح بتنی، پوشش داخلی برای مخازن ذخیره آبمیوه، شیره قند و موارد مشابه را شامل می‌گردد. پوشش‌های یورتان به خاطر مقاومت عالی در برابر سایش و مواد شیمیایی و همچنین جلای خیلی خوب خود برای پوشش کف چوبی یا بتنی استادیوم‌ها، هتل‌ها، مدارس و کارخانجات مورد استفاده قرار می‌گیرند. پوشش‌های منعطف یورتان نیز برای کاربرد روی چرم، لاستیک، منسوجات و سایر مواد نرم مصرف روزافزونی یافته‌اند.

پوشش‌های یورتانی بر روی انواع چوب، دارای خواص برجسته‌ای مانند جلا و براقیت خیلی زیاد، دوام بسیار زیاد و مقاومت در برابر عوامل شیمیایی و حلال‌ها، مقاومت عالی در برابر صدمات و سهولت نظافت را دارد.

پوشش‌های بتن

اکثر پوشش‌های گفته شده در بخش پوشش‌های چوب، برای کاربرد روی بتن نیز مناسب هستند. برخی خواص که پوشش‌های یورتان را برای این مصارف مناسب می‌سازد شامل: مقاومت عالی در برابر سایش و فرسودگی، مقاومت خیلی خوب در برابر حلال‌ها و مواد شیمیایی، چرک‌تابی و ظاهر عالی، مقاومت زیاد در برابر قارچ و کپک‌زدگی هستند. کف‌های بتنی در کارخانجات، ساختمان‌های عمومی، انستیتوها و آزمایشگاه‌ها، مخازن ذخیره بتنی یا آجری، بلوک‌های بتنی، دیوارهای گچی و آهکی، استخرهای شنا و رنگ‌های ترافیک و … کاربردهای پیشنهادی برای پوشش‌های یورتان می‌باشد. تمام مواد آلاینده نظیر چرک، گریس و روغن، بایستی قبل از پوشش سطح زدوده گردد.

پوشش‌هایی برای فلزات

نوعی از پوشش‌های یورتان برای محافظت فلزات در دسترس است که انتخاب آن‌ها به مقدار زیادی به نوع و شدت تاثیر عوامل محیطی بستگی دارد. برای محافظت فلزات در مقابل تماس مداوم شیمیایی، سیستم‌های دوجزئی با دانسیته شبکه‌ای بالا، بر پایه پلی‌استرها، پلی‌اترها یا کوپلیمرهای استایرن آلیل الکل مناسب‌تر هستند. برای محافظت در برابر رطوبت، محلول نمک و عوامل شیمیایی ضعیف‌تر،پوشش‌های یورتانی بر پایه روغن کرچک، پلی‌اترها و پلی‌استرهای کم‌شاخه‌تر، می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند. چربی‌ها بایستی از سطح فلز زدوده شود و ترجیحاً عملیات سند بلاست روی آن‌ها انجام گیرد.

پوشش‌های یورتان برای کاربردهای الکتریکی

خواص الکتریکی خوب و سهولت کاربرد پوشش‌های یورتان -پلی‌استر به صورتی است که به‌راحتی در موارد الکتریکی مورد استفاده قرار می‌گیرند. یکی از مزایای بارز این سیستم‌ها، سهولت لحیم‌کاری سیم‌های پوشش یافته با این مواد می‌باشد. این روکش‌ها معروف به روکش‌های قابل لحیم‌کاری بر پایه پلی‌استرها و یک پلی‌ایزوسیانات بلوکه شده با فنل هستند. البته این پوشش‌ها برای سایر مصارف الکتریکی غیر از روکش سیم نیز قابل کاربرد هستند. این سیستم‌های پلی‌استر-پلی‌ایزوسیانات به عنوان لاک‌های آغشته‌سازی برای پارچه‌های بافته الیاف شیشه و پنبه، لاک برای موتورها و کندانسورها، لاک برای کاغذ و فویل و به عنوان روکش برای سیم مسی مناسب هستند.

لاک‌های آغشته‌سازی برای کاربردهای عایق‌کاری الکتریکی، موادی نظیر کاغذ، پنبه، رایون، الیاف شیشه، ابریشم و غیره را می‌توان با پوشش‌های یورتان آغشته نمود. محلول پوشش را می‌توان به روش‌های پوشش‌کاری با تیغه، غوطه‌وری و غلتک مورد استفاده قرار داد و پخت آن نیز می‌تواند در دمای اتاق یا دماهای بالاتر انجام گیرد.

پوشش‌های چرم

پوشانیدن چرم با استفاده از پوشش‌های یورتانی نظیر فرایندی است که در مورد منسوجات به کار می‌رود. در این مورد به منظور جلوگیری از نفوذ پوشش یورتان در چرم از یک پوشش اولیه استفاده می‌شود. چرا که در غیر این‌صورت گروه‌های ایزوسیانات عمل نکرده با پروتئین چرم (کلاژن) واکنش انجام داده که این باعث ایجاد اتصالات عرضی و شکننده شدن سطح حاصله می‌گردد. پوشش‌های اولیه متعددی بر پایه روغن کرچک دمیده شده و پیش‌پلیمرهای روغن کرچک پلی‌ال نظیر POLYCIN وجود دارند که در مورد اکثر سطوح چرمی می‌توان از آن‌ها استفاده نمود. در حال حاضر، به طور گسترده‌ای از پوشش‌های بر پایه روغن کرچک و پلی‌اترها برای چرم براق استفاده می‌شود. با این پوشش‌ها سطوح چرمی خواص شفافیت و مقاومت عالی در برابر سایش و عوامل جوی پیدا می‌کنند. البته استفاده از پوشش‌های یورتانی فقط به چرم براق محدود نمی‌شود و با به‌کارگیری آن‌ها در مورد سطوح چرمی دیگر می‌توان انواع نامرغوب چرم را به محصولاتی با خواص عالی تبدیل نمود.

 

واحد تحقیق و توسعه شرکت فناوران رنگدانه سپاهان